۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه
CNN؛ مادر ندا آقا سلطان: ندا همانند یک فرشته بود
ایران پرس نیوز:مادر ندا آقا سلطان در گفتگویی با شبکه تلویزیونی CNN از چگونگی به شهادت رسیدن فرزندش به دست قاتلین ناجوانمرد جمهوری اسلامی و احساسات و عواطف خود در مورد این موضوع چنین میگوید: ندا در شب قبل از شهادت خود خوابی دیده بود، ندا میگفت خواب دیده است که جنگی در حال وقوع بود و او در خط مقدم آن حضور داشته است. مادر ندا که همیشه در کنار دخترش در تظاهرات شرکت میکرد، در روز شهادت فرزند میگفت که نمیتواند همراه او باشد و با نگرانی از ندا خواست تا مواظب باشد و او پاسخ داد که مراقب است.
مادر ندا میگوید این غم و اندوه هرگز آرام نخواهد گرفت و از تمام دنیا به دلیل رساندن صدای رسای ندا به گوش جهانیان تشکر میکند. ندا در روز شهادت چندین بار با مادر خود تماس گرفت و از برخوردهای گسترده نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم با مردم سخن میگفت. ندا در آن روز مورد حمله گاز اشک آور هم قرار گرفت و 20 دقیقه بعد طی تماس تلفنی با مادر و بستگانش گفت که در راه بازگشت به خانه است و آنها نگران نباشند.
ندا در حال رفتن به سمت خودروی خود که در همان حوالی محل وقوع حادثه قرار داشت بود تا محل را ترک کند، او تنها 26 قدم با این خودرو فاصله داشت که با گلوله نیروهای ناجوانمرد جمهوری اسلامی به شهادت رسید و همین 26 قدم بود که باعث شد تا ندا به نماد مقاومت ملت ایران در برابر حکومتی ظالم و اشغالگر تبدیل شود.
مادر ندا میگوید که رژیم حتی آنها را از برگزاری مراسم عزاداری نیز منع کرد. او میگوید که در هنگام غسل دادن پیکر فرزندش، لبخند او را دیده است که همانند لبخند فرشتگان بود. مادر ندا در هفته نخست پس از وقوع این حادثه، فیلم به شهادت رسیدن فرزند خود را مشاهده نکرد ولی هنگامی که از مراسم بازگشتند او فیلم را دید، مادر ندا میگوید مشاهده این فیلم به قدری برایش دردآور بوده است که نتوانست تا انتهای آنرا ببیند و هرگز آن را دوباره نخواهد دید.
مادر ندا میگوید هر روز صبح با تصویر نگاه ندا از خواب بیدار میشود و شب ها نیز با همان تصویر به خواب میرود. او میگوید بیشترین چیزی که وی را رنج میدهد لحظه هدف گلوله قرار گرفتن نداست؛ ندا از زمان کودکی بسیار دلیر و بیباک بود، در لحظه اصابت گلوله هم باور نمیکرد که هدف قرار گرفته باشد، ندا پس از آنکه دید تیر خورده است، چند گامی رو به عقب برداشت و بر زمین افتاد.
مادر ندا هر جمعه برای دیدار مزار فرزندش به بهشت زهرا میرود و میگوید هنوز هم جمعیت بسیاری برای بازدید از مزار ندا در آنجا حضور مییابند. او میگوید مردم با رنگ قرمز بر روی مزار ندا واژه "شهید" را مینویسند که مأمورین حکومتی آنرا پس از مدتی پاک میکنند. مادر ندا میگوید من از همان ابتدا، وی را یک شهید میدیدم؛ ندا شهیدی برای وطنش بود.
مادرش میگوید: ندا خیلی با احساس و مهربان بود، او بسیار خوش خلق و صمیمی بود. او هرگز در برابر ظلم و زور تسلیم نمیشد. او میگوید هر روز به خاطرات همراه بودن با فرزندش فکر میکند و میگوید غم و رنجی که تحمل میکند آنقدر عظیم است که نمیتواند حتی در موردش صحبت کند. او میگوید که برادر ندا هر روز برای زنده نگاه داشتن یاد و خاطره خواهرش در محیط خانه موسیقی مینوازد.
مادر ندا میگوید که هرگز نمیتواند نگاه فرزندش را در لحظات پایانی وداع با زندگی فراموش کند؛ چشمانی که با نگاه خود میخواستند پیامی را منتقل کنند. مادرش میگوید ندا مایه غرور و افتخار است. او میگوید که در ایران رسم است که پس از وفات عزیزان، متعلقاتشان را به دیگران میدهند، اما ندا در خواب خواهرش از او خواسته تا هیچ چیز را از او جدا نکنند؛ در نتیجه تمام متعلاقت شخصی وی را دست نخورده باقی گذاشته اند.
من زنده هستم: ندا آقا سلطان.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر