آدرس جدید وبلاگ خبری ایران آزاد:

www.iranazadkhabar4.net.tf

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

قطعه 257، جايي كه بچه ها كنار هم آرميده اند


آژانس ایران خبر:محبوبه عباسقلي زاده كه به تازگي فعاليت در عرصه سايبري را اغاز كرده است در وبلاگ تازه تاسيس خود، چهره شكسته از ظلم اما خستگي ناپذير پروين فهيمي را به تصوير كشيده است. تصويري از دردهاي مادر سهراب اعرابي كه در هياهوي و هم همه بچه ها و موتور ماشين ها و عبور عابران و زندگي در جريان ، سخت شنيده مي شود.
پروين فهيمي مادر سهراب اعرابي پس از گذشت نزديك به 160 روز از گذشته سهراب ، روزهاي انتظار و قطعه 257 بهشت زهرا جايي كه سهراب و بقيه بچه ها كنار هم آرميده اند ، قطعه اي كه فهيمي فرزندش سهراب و بقيه بچه ها را به ندا سپرده است سخن مي گويد.
فهيمي مي گويد : ' هر روز ، هر دقيقه و هر لحظه از خدا مي خواهم كه به درد عذاب وجدان دچارشان كند.هيچي نمي خواهم جزاينكه عذاب وجدان بگيرند و بدانند كه من هيچ وقت كوتاه نمي آيم و سكوت نمي كنم ، سكوت نخواهم كرد چون خون بچه ام و ديگران پايمال مي شود. وظيفه مردم و مادران اين است كه نگذارند خون بچه هاي ما پايمال شود سكوت يعني ظلم كردن در حق اين بچه ها '.


پروين فهيمي مي پرسد : ' براي من خيلي سئوال است كه سهراب كجا كشته شده ؟ اين سئوال را هنوز كسي پاسخ نداده ! مي خواهم بدانم در زندان كشته شده در خيابان كشته شده ، آن چند روز كجا بوده ، بخصوص ان چهار روزي كه تو نامه ي پزشك قانوني نوشتن 29 تحويل دادند آن چهار روز كجا بوده؟ 25 اگراين كشته شده آن چهار روز كجا بوده اصلا به او رسيدن، نرسيدن ، بچه من چي خواسته چي گفته هنوز وسايلش روهم تحويل ندادن هيچ كدام از وسايل را به من نداده اند يكي از آشنايان ما خواب ديده سهراب دنبال كفش هايش مي گردد. خوب اين ها آزارم مي دهد اذيتم مي كند نمي توانم سكوت كنم '.
در بخشي ديگري از اين تصاوير پروين فهيمي از فرزندش سهراب اعرابي مي گويد :' سهراب عاشق صلح و ازادي بود با سياست كاري نداشت اما اين اواخر از ظلمي كه مي شد واقعا ناراحت بود و مي گفت به ما توهين مي كنند رييس جمهور مملكت به ما توهين كرده است. رييس جمهور مملكت ما رو خس و خاشاك دانسته ، ما كه آينده اين مملكت هستيم براي اين مملكت ارزش نداريم '.
لازم به توضيح است بر اساس اخبار منتشر شده در سايت هاي خبري سهراب اَعرابي، جوان 19 ساله‌اي که سال آخر دبيرستان را مي‌گذراند در جريان اعتراض به نتايج انتخابات 1388 در حوالي ميدان شهیاد بر اثر تيراندازي نيروهاي بسيج کشته شد ه است. ولي تاكنون هيچ مرجع رسمي جزئيات دقيقي از تاريخ و نحوه شهادت او منتشر نكرده است.

منبع: وبلاگ با مردم

مادر سهراب هنوز مي پرسد


وبسایت جنس دیگر:براي كسي كه به دنبال رگه هاي زنده جنبش زنان مي گردد، پروين فهيمي نشانه اي است از تغيير. زني كه نيروي مادري و حق خواهي از خون فرزند او را به مبارزي نا آرام و چهره اي ملي تبديل كرده است. هفته پيش فرصتي دست داد او را كه مادر سهراب اعرابي است ببينم. پروين از مدت ها قبل فعاليت مدني داشته است اما شهادت سهراب از او شيرزني ساخته است كه نه تنها مادران جانباختگان بلكه همه زنان درگير در مبارزه براي دمكراسي از او روحيه مي گيرند. با پروين سفري كوتاه داشتم به گذشته زندگي اش با سهراب، روايت هايش از روزهاي انتظار، فاجعه شنيدن خبر شهادت فرزند و حضور در قطعه 257 بهشت زهرا، جايي كه به قول پروين همه بچه ها كنار هم آرميده اند و او در آنجا سهراب و بقيه بچه ها را به ندا سپرده است، مي پرسم "چرا ندا؟" بسادگي جواب مي دهد "چون از بقيه بچه ها بزرگتر است".


پروين به راحتي مي تواند هر كنشگري را درگير خود كند. اين روزها با او سفر مي كنم و هر بار گوشه اي از آنچه در دوربينم ثبت مي كنم به شما نشان خواهم داد. اين بار من توانستم درد او را ببينم، دردي كه بخشي از آن را در اين فيلم به چهار قسمت تقسيم كرده ام.

برای دیدن فیلم ها لطفا بر روی لینک زیر کلیک فرمایید:


با سپاس از  وبسایت "جنس دیگر"

یورش نیروهای سرکوبگر با گاز اشک آور بسوی مادران عزادار



بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مادران عزادار علیرغم حضور تعدادی از نیروهای سرکوبگر و پرتاب گاز اشک آور و برخورهای توهین آمیز و غیر انسانی ، تجمع اعتراضی خود را از میدان آب نمای پارک لاله به خیابانهای تهران کشاندند و در حین راه پیمائی شروع به خانواندن سرود ای ایران و یار دبستانی نمودند.
مادران عزادار از ساعت 17:00 در پارک حضور داشتند و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده می شد . ساعت 17:15 دقیقه اقدام به راه پیمائی به دور میدان آب نما نمودند که با برخورد وحشیانه نیروهای ولی فقیه مواجه شدند و از ادامه راه پیمائی آنهادر پارک ممانعت گردیدد.ولی مادران قهرمان و دختران جوان شرکت کننده در این حرکت اعتراضی ،راه پیمائی خود را از پارک لاله بسوی خیابان کارگر و 16 آذر و بلوار گشاورز به مسافت طولانی ادامه دادند.
مادران و دختران جوان راه پیمائی خود را به خیابانهای تهران کشاندند. آنها با روشن کردن شمع و خواندن سرود ای ایران و یاردبستانی در خیابانها به اعتراضات خود ادامه دادند. ماشینها با مشاهدۀ راه پیمائی اعتراضی مادران به حمایت از آنها اقدام به بوق زدند می کردند و تعدادی از عابرین پیاده به حرکت اعتراضی مادران پیوستند.
تعداد مادران و دختران جوانی که در راه پیمائی امروز شرکت داشتند به بیش از 150 نفر تخمین زده می شد.
نیروهای سرکوبگر انتظامی و لباس شخصی حوالی ساعت 17:45 دقیقه برای متفرق کردن مادران اقدام به پرتاب گاز اشگ آور نمودند که تعدادی از مادران دچار ناراحتی تنفسی شدند. ولی مادران قهرمان با خواندن سرود به اعتراضات خود ادامه دادند و به اعمال سرکوبگران توجهی نکردند. رفتار نیروهای سرکوبگر با مادران و دختران جوان توهین آمیز و وحشیانه بود . این راه پیمائی تا حوالی ساعت 18:00 ادامه داشت.



گزارش تکمیلی از حرکت اعتراضی مادران و برخوردهای وحشیانه مامورین ولی وقیح:امروز شنبه 7 آذر ماه تعداد زیادی ازمادران و دختران جوان از ساعت 17 در پارک لاله به نشانه اعتراض گرد هم آمدند. تمام محوطه پارک توسط نیروهای انتظامی و افراد لباس شخصی کنترل می شد مادران شروع به حرکت به دور میدان آب نما را کردند در دور دوم یک اتومبیل نیروی انتظامی در چندمتری مادران ایستاد و 6 مامور نیروی انتظامی با دو لباس شخصی از جلو و 5 مامور نیروی انتظامی از پشت سر به مادران نزدیک شدند و با داد و فریاد سعی می کردند مادران را متفرق کنند اما مادران به حرکت خود ادامه دادند.
یکی از ماموران از جلو مانع حرکت مادران شد و با داد و فریاد گفت چکار می کنید؟ یکی از مادران گفت در پارک قدم می زنیم! که دوباره داد و بیداد کرد دسته جمعی در پارک قدم می زنید! سردسته شما کیست؟ که مادران گفتند ما سردسته نداریم بچه های ما را کشته اید داریم با این حرکت اعتراض می کنیم. همین مامور باتوم خود را در آورد و بالای سر یکی از مادران گرفت و گفت: تو سردسته آنها هستی و به ماموران دیگر گفت بازداشتش کنید که صدای اعتراض دیگر مادران بالا رفت.همین مامور داد زد شما دیگه کی هستید؟ که یکی از دختران گفت ایرانی! که باتوم خود را بلند کرد وبا فریاد گفت ایرانی ما را مسخره می کنید.
امروز ماموران نیروی انتظامی و لباس شخصی ها با وحشی گری هر چه تمام تر فریاد می زدند تا مادران را از پارک بیرون کنند. حتی به خانم هایی که با همسران خود آمده بودند و نشسته بودند برخورد می کردند و با فحاشی و فریاد آنها را بیرون می کردند .
مادران به درب مقابل پارک لاله رسیدند و همچون هفته گذشته در خیابان به حرکت خود ادامه دادند و در حالی که دستها را به نشانه پیروزی بالا گرفته بودند سرود ای ایران و یار دبستانی را خواندند ماموران در پشت مادران حرکت می کردند و وقتی دیدند مادران مصمم به حرکت خود ادامه می دهند. یکی از مامورانشان از یک فروشگاه بیرون آمد و با اسپری فلفل به جان مادران افتاد در پایان مادران و دختران با روشن کردن شمع به حرکت اعتراضی خود پایان دادند.

برای دیدن فیلم  های تجمع مادران عزادار لطفا بر روی لینک زیر کلیک فرمایید:





 
با سپاس از وبسایت ایران ب ب ب

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

ونزوئلا با سرود شاهنشاهی از احمقی نژاد جنایتکار و همسرش استقبال کرد !


خواندنیها:نواختن سرود شاهنشاهی بوسیله گارد احترام در فرودگاه کاراکاس ، هنگام ورود پاسدار بسیجی تیر خلاص زن محمود احمقی نژاد جنایتکار و همسرش به ونزوئلا از اتفاقات نادر و تعجب انگیزی است که دلیلی برای آن نمی توان پیدا کرد . نواختن سرود و یا بالا بردن پرچم عوضی در مراسم ورزشی مسبوق به سابقه است ولی با توجه به وسعت روابط رژیم خونخوار جمهوری کثیف اسلامی و ونزوئلا و حضور مکرر مقامات دو کشور در پایتخت های یکدیگر نواختن سرود شاهنشاهی ، سه دهه پس از الغاء آن در کشور سوال بر انگیز است . به این نوار ویدئو که صبح روز چهارشنبه 4 آذرماه از سیمای جمهوری ننگین اسلامی پخش شد توجه کنید:

لینک ویدئو اول:


لینک ویدئو دوم:


با سپاس از وبسایت خبری ایران ب ب ب



هموطنان عزیز رژیم خونخوار جمهوری کثیف اسلامی آدرس های قبلی وبلاگ ایران آزاد خبر را در سراسر ایران ف....ی......ل.....ت..-----ر کرد.




آدرس های جدید وبلاگ ایران آزاد خبر به شرح زیر می باشد:




لطفا آدرس های جدید ما را به اطلاع دوستان و بستگانتان برسانید

ما را از نظرات خود بی بهره نگذارید

 


با سپاس

به امید آزادی ایران

تا آخرین نفس ما هستیم

موجم اگر می روم گر نروم نیستم

زنده باد آزادی

زنده باد شاهزاده رضا پهلوی

زندانی سیاسی آزاد باید گردد

مرگ و ننگ بر رژیم خونخوار جمهوری کثیف اسلامی و مزدورانش

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

مازيار بهاري: شکنجه هاي وحشيانه در زندان ها


مازيار بهاري، گزارشگر هفته نامه نيوزويک گوشه اي از مشاهدات خود در مورد شكنجه هاي وحشيانه در زندانها را افشا کرد.
خبرگزاري هرانا ـ حقوق زندانيان : مازيار بهاري، گزارشگر هفته نامه نيوزويک که در جريان اعتراضات خياباني به نتيجه انتخابات در تهران بازداشت شده بود و بمدت بيش از سه ماه در زندانها در حبس بوده در مصاحبه با شبکه خبري سي ان ان، گوشه اي از مشاهدات خود در مورد شكنجه هاي وحشيانه در سياهچالهاي رژيم را افشا کرد.
به گزارش سي ان ان، 'همه ترا فراموش كرده اند'، اينها كلماتي بود كه مازيار بهاري خبرنگار نيوزويک هر روز از بازجوهاي خود طي چند ماهي كه در زندان انفرادي بسر مي برد، مي شنيد. مازيار يک خبرنگار و فيلمساز است. او بهمراه صدها تن ديگر در جريان تظاهرات پس از انتخابات ماه ژوئن در ايران دستگير شد.
مازيار بهاري پس از تشريح نحوه دستگيري خود گفت: بازجو هر روز به من مي گفت ترا اعدام خواهيم كرد. يک روز ساعت چهار صبح بعد از نماز صبح بيدار مي شوي و حلقه دار را در برابر خودت خواهي ديد. من هم حتما سعي مي كنم كه آن روز اين جا باشم تا خودم صندلي را از زير پايت بكشم. اين لحظه آخر زندگي تو خواهد بود.
خبرنگار هفته نامه نيوزويک افزود : من طي سه ماه هر روز با تهديد اعدام زندگي مي كردم. بازجو مي خواست مرا بترساند و زير فشار شديد روحي قرارم دهد تا مجبور به اعتراف به چيزي كه خودشان مي خواستند، شوم. مرا شكنجه هاي جسمي هم دادند، ولي شكنجه هاي روحي بسيار مؤثرتر بود.
مازيار بهاري درباره شكنجه هاي جسمي در زندان گفت : لگد زدن، مشت زدن، سيلي زدن و ضرب و شتم با كمربند. آنها در زندان اول آدم را تحقير مي كنند. مي خواهند آنقدر آدم را تحقير كنند تا اتهامي كه به تو مي زنند را بپذيري. سلول انفرادي بدترين بخش زندان است. وقتي در انفرادي هستيد، احساس مي كنيد كه ديوارها دارند به هم نزديک مي شوند و اتاق دارد كوچک مي شود، گويا كه در قبر هستيد. بعد از چند هفته كه مرا تهديد به اعدام كردند، با خودم گفتم اگر هم مرا اعدام كنند، چه فرقي مي كند، ديگر آخر كار رسيده است. بعضي وقتها هم فكر مي كردم كه اعدام شدن از ماندن در سلول انفرادي خيلي راحت تر است. چون مي ديدم برخي افراد در رژيم جمهوري اسلامي سه چهار سال در انفرادي بسر برده اند.
خبرنگار نيوزويک افزود: دوبار به سرم زد كه خودكشي كنم. اين عينكي كه الان دارم را در زندان هم داشتم. دو سه بار به اين عينک نگاه كردم و با خود گفتم، شيشه عينک را بشكنم و با آن رگ دستم را بزنم. بعد به اين فكر كردم كه چقدر طول مي كشد تا همه خون از بدنم خارج شود و بميرم. به اين فكر مي کردم، ولي دوباره گفتم، نه اين كار را نخواهم كرد، چرا كار آنها را سهل كنم. اگر مي خواهند مرا بكشند، بگذار خودشان بكشند. من جلاد آنها براي خودم نخواهم شد. آنوقت به خانواده ام فكر مي كردم، به همسرم، كودكم و مادر و خانواده و دوستانم فكر مي كردم.

با سپاس از آژانس ایران خبر

تجمع خانواده های زندانيان سياسی مقابل دادستانی رژیم برگزار شد



کانون زنان:
بعد از ناديده گرفته شدن خواسته جمعي از خانواده هاي زندانيان سياسي مبني بر آزادي عزيزان دربندشان، آنها صبح امروز دوشنبه دوم آذر ماه، بار ديگر مقابل ساختمان دادستاني كل كشور تجمع كردند.


خانواده هاي زندانيان سياسي نسبت به روند قضايي و نيز شرايط نامناسب زندانيان معترض هستند و بارها با صدور بيانيه و ارسال نامه به قوه قضاييه و دادستاني خواسته اند كه اين روند شفاف تر و زندانيان سياسي آزاد شوند.


جمعي از خانواده هاي زندانيان سياسي پيش تر مقابل دادستاني تهران ،مجلس شوراي اسلامي و نيز قوه قضاييه تجمع كرده بودند. اين بارنيز مقابل ساختمان دادستاني گردهم آمدند و تصاوير زندانيان سياسي را در دست گرفتند و آزادي آنها را خواستار شدند.آنها همچنين پلاكاردي با مضمون "قانون براي همه" در دست داشتند.


هر چند ماموران نيروهاي امنيتي از تجمع اين عده ممانعت كردند و اجازه تجمع را به آنها ندادند،. در ادامه برخي از خانواده ها را به داخل ساختمان راهنمايي كردند تا آنها بار ديگر خواسته های خود رابه مسوولان بگويند. آنها نيز در نامه اي دوباره خواهان آزادي زندانيان دربند شدند هر چند معتقدند كه اگر قرار بر پاسخگويي بود ديگر نيازي به اين تجمع ها نبود.

با سپاس از وبسایت ایران ب ب ب

کاریکاتور؛ شانزده آذر



با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

دومین نامه فرزاد کمانگر پس از اعدام احسان فتاحیان



«نه» به خشونت «نه» به اعدام


صلح ، خواب کودک است


صلح ، خواب مادر


گفتگوی عاشقان در سایه سار درختان


صلح همین است


صلح لحظه ای است که دیگر


توقف اتومبیلی در خیابان


هراس بر نمی انگیزد


و زمانیست که کوبیدن بر در


نشانه دیدار یک دوست «1»


آغاز ، رویا و افسانه ای شیرین است ، چون با زندگی شروع می شود.


و انسان را آفرید به نظاره اش نشست و برای آفرینش این موجود به خود آفرین گفت » « 2 »


«در عزل کلمه بود ، کلمه با خدا بود ، کلمه خود خدا بود پس کلمه انسان شد » «3»


انسان موجودی الهی و مقدس شد چرا که از روح لایزالی در آن دمیده شده بود و حق حیات در زندگی یافت ; « هر کس حق دارد از زندگی و آزادی و امنیت شخص خویش برخوردار باشد» «4»


و این سو تر خدایگان زر و زور چوبه دار بر افراشتند تا خالص طناب و مرگ شوند و گام به گام تا به امروز زندگی و مرگ ، روشنی و تاریکی ، فریاد و سکوت و رهایی و اسارت همزاد و هم گام همه صفحات تاریخ را ورق زدند .


و باز در هزاره سوم مرگ و اعدام ادامه دارد ، اعدام یک سناریوست و این سناریو بازیگر نقش اول می خواهد ، بازیگرش «انسان » است ، اشرف مخلوقات ، شاهکار آفرینش از جنس من و شما و عده ای که خود را مالک جان او می دانند و سناریو را نوشته اند ، آگاهانه دور میزی می نشینند ، خیلی ساده به سیگارشان پوک میزنند ، چایشان را می نوشند و آگاهانه کاغذی را امضا میکنند تا حق حیات را از انسانی سلب کنند، به همین سادگی .


تصمیم گرفته می شود جوانکی نحیف ، سفید ، سیاه ، زرد ، شرقی .... را کشان کشان به سوی چوبه دار می برند ، گویی جای کسی را تنگ کرده باشد . آگاهانه طنابی بر گردنش می آویزند و دست و پا زدن او را آگاهانه می نگرند به همین زشتی و سادگی .


چه تهوع آور است لبخندی که بر لبانشان می نشیند .


چه ترسناک است سکوت بهتی را که پس از شنیدن خبر اعدام یا کشته شدن یک انسان میشنویم و باز هم سکوت میکنیم و چه زشت و نفرت انگیز است قرنی که در آن هنوز چوبه دار خواب از چشمان مادری نگران می رباید .


از آغاز خشونت ، خشونت آفریده است و مرگ ، مرگ آفریده است . و گفتگو صلح و دوستی و برادری به ارمغان آوریده است .


از ابتدا در سرزمینی که باروت بوی غالب است ، بوی بنفشه مشام کسی را نوازش نداده ، آسمانی که در آن نسیر گلوله شنیده می شود عرصه پرواز کبوتر نخواهد شد . سنگی که سنگر می شود ، هیچ گاه پایه و ستون خانه ای نخواهد شد به همین سادگی .


گلوله خشونت می آفریند و خشونت مرگ و تک صدایی و زندان را بر جامعه تحمیل می کند


اعدام و خشونت آغازی برای زایش مجدد خشونتی دیگر است به همین سادگی .


کاش این هفته ، این چند ماه ، این چند سال همه اش یک خواب باشد .


کاش اعدام یک خواب یک کابوس گذرا باشد .


به همین سادگی ، کاش یک خواب باشد ، یک خواب ، به همین سادگی .

با سپاس از وبسایت ایران ب ب ب

مادران عزادار مراسم خود را با شعار مرگ بر دیکتاتور برگزار کردند


مادران عزادار مراسم اعتراضی خود را باشعار مرگ بر دیکتاتور و سرود ای ایران برگزار کردند.

امروز شنبه 30 آبان ماه مادران عزادار همچون هفته های گذشته در پارک لاله با وجود حضور نیروهای انتظامی و لباس شخصی تجمع اعتراضی خود را شکل دادند.
از ساعت 17 مادران در میدان آب نمای پارک لاله به صورت پراکنده نشسته بودند تا بقیه مادران به جمع آنها بپوندند. دائما ماموران سرکوبگر نیروی انتظامی به دور میدان با اتومبیل حرکت می کردند. درست از ساعت 17:07مامور نیروی انتظامی به همراه 3 لباس شخصی به سمت مادران آمدند و با فریاد به آنها گفتند: بروید بیرون اما مادران همچنان ایستادند از سمت دیگری نیز 4 مامور نیروی انتظامی به سمت مادران آمدند تا مانع حرکت آنها به دور میدان آب نما شوند.
ایستادگی مادران وصف ناپذیر بود تا جایی که ماموران با بی سیم اعلام کردند این پدر سوخته ها متفرق نمی شوند نیرو بیاورید و با زدن سوت نیروهای لباس شخصی خود را که پراکنده بودند به سمت میدان آب نما کشاندند تا جلوی حرکت مادران را بگیرند وبرای جلوگیری از حرکت مادران به دور میدان آب نما به سربازان دستور می دادند کیف آنها را بگیرید و بفرستیدشان بیرون.
حتی اجازه نشستن به خانمها رانمی دادند بیش از 100 نفر از مادران و دختران جوان از سمت میدان آب نما به درب بلوار کشاورز در حالی که دستها را به نشانه پیروزی بالا گرفته بودند و تصاویر تعدادی از شهدارا در دست داشتند و سرود ای ایران و یار دبستانی را می خواندند و شعار مرگ بر دیکتاتور و الله اکبر را سر می داند حرکت کردند.
نیروهای سرکوبگر ولی وقیه در پشت مادران حرکت می کردند و دو لباس شخصی دائما از جمعیت عکس و فیلم می گرفتند. یک پسر جوان مادران را همراهی می کرد که نیروهای لباس شخصی قصد داشتند او را بازداشت کنند ولی مادران جلو آمدند و با سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور پسر جوان را آزاد کردند.
هنگامی که مادران به بلوار کشاورزسمت خیابان رسیدند ایستادند. 1 دقیقه اعلام سکوت برای جانباختگان راه آزادی مردم ایران نمودند و برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی 5 بار الله اکبر سر دادند که دوباره ماموران سعی داشتند با داد و فریاد مادران را متفرق کنند. اما مادران در حالیکه دستها را به نشانه پیروزی بالا گرفته بودند با خواندن سرود ای ایران و یار دبستانی و سر دادن شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد تا خیابان وصال به حرکت اعتراضی خود ادامه دادند در طول مسیر نیروهای لباس شخصی و انتظامی پشت سر مادران حرکت می کردند و مردم نیز با زدن بوق مادران را همراهی می کردند.مادران ساعت 17:45 به حرکت اعتراضی خود پایان دادن. در حین راهپیمائی مادران عزادار برای گرامیداشت روز 16 آذر فراخوان شرکت در آن را می دادند.




برای دیدن فیلم تجمع مادران عزادار در پارک لاله لطفا بر روی لینک زیر کلیک فرمایید:



با سپاس از وبسایت خبری ایران ب ب ب

ممانعت از برگزاری مراسم گرامیداشت فروهرها


(برای دیدن تصویر به اندازه بزرگتر لطفا روی تصویر بالا کلیک فرمایید)

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران


بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، انبوهی از نیروهای سرکوبگر در خیابان هدایت مستقر شده اند و تعدادی از آنها در حال گشت زدن می باشند. و لی تعداد زیادی از مردم در خیابان هدایت حضور دارند و برای مراسم گرامیداشت آماده می شوند.
از ساعت 15:00 زمانی که از قبل اعلام شده بود مراسم گرامیداشت زنده یادان داریوش و پروانه فروهر برگزار خواهد شد. کوچه ورود به منزل زنده یاد فروهرها را بسته اند و به مردم اجازه نمی دهند برای گرامیداشت به آنجا بروند. در حال حاضر تعداد زیادی از مردم در خیابان هدایت حضور دارند و در حال آماده شدن برای برگزاری مراسم گرامیداشت می باشند و هر لحظه بر تعداد آنها در خیابان هدایت افزوده می شود.آقای خسرو سیف و تعدادی از فعالین دانشجوئی ،فعالین زنان و سایر اقشار جامعه در آنجا حضور دارند.
نیروهای سرکوبگر ولی فقیه نیروی انتظامی ، تعداد زیادی از لباس شخصیها (اعضای سپاه پاسداران) ،بسیج و همچنین افرادی که ملبس به لباس مشکی (فدائیان ولایت) که در سرکوب خونین قیام مردم شرکت داشتند در خیابان هدایت در حال گشت زدن هستند . آنها تعدادی خودرو که مخصوص دستگیری است را در آنجا مستقر کرده اند. اقدامات امنیتی حتی به خیابانهای اطراف گسترش یافته است.


اول آذر 1388 برابر با 22 نوامبر 2009


محاصره بی سابقه محل برگزاری مراسم فروهرها


سالگرد فروهرها را جلو گیری کردید! با 16 آذر و... چه خواهید کرد؟


آرش صبحی

 


بازهم رژیم منفور و به هراس افتاده ولایت مطلقه فقیه از برگزاری سالگرد دشنه آجین شدن پروانه وداریوش فروهرکه دریک پروژه گسترده باعنوان قتلهای زنجیره ای، در پائیز1377 (اول آذرماه) ازسوی عناصر اطلاعاتی – امنیتی،، وبطورقطع با همکاری نزدیک وتنگاتنگ آدمکشان بسیج وسپاه رژیم اسلامی وبا فتوای فقهای رژیم درنیمه های شب تکه تکه شدند، جلوگیری نمود.
همه دیده ها ومشاهدات عینی حکایت ازآن داشت که رژیم ولایت مطلقه چون گذشته حتی از برگزاری یک مراسم سالگرد، آنهم دریک فضای محدود وبسته، با تمام قدرت نمائی های ابلهانه و مذبوحانه ای و وحشیانه ای که درتجمعات اعتراضی مردم ازخود بنمایش گذاشته ونتیجه عکس آنرا بخوبی دریافته است، بیش از گذشته دروحشتی غیرقابل تصوربسرمیبرد تا جائیکه امروزاول آذرماه که مصادف بود با سالگردکشته شدن فروهرها با لشکرکشی عجیب وغریب وبا گماردن نیروی های ویژه شورش و نیروهای انتظامی برسرهرکوچه و خیابانی که متصل ومنتهی به خیابان هدایت میشد، ضمن مسدود نمودن بعضی مسیرها ویکطرفه کردن بعضی دیگراز مجاری تردد، هرحرکتی را تحت کنترل داشتند.
رژیم ضمن قراردادن نرده برسرکوچه مراد زاده ومسدود کردن آن، با ایجاد یک دیواربوسیله توقف اتومبیلهای بظاهر شخصی که تماما جزو اتومبیلهای اطلاعات و پلیس بودند، هرنوع تردد به داخل کوچه وحتی دیدن داخل کوچه را غیرممکن کرده بود تا حتی رهگذران وبی خبران درنیابند که آن ترافیک سنگین وازدحام مردم در گروههای چند نفره ودرحال تردد برای چیست.
آری رژیم ولایت مطلقه فقیه تا آنجا بوحشت افتاده است که با چنین تمهیدات احمقانه ای ازبرگزاری سالگردقتل عام این عزیزان بدین سان وقیحانه جلوگیری میکند.
اما سردمداران خبیث وضد ایرانی نظام فاسد اسلامی باید دریابند اگرامروزتوانستند با نرده گذاری و لشکرکشی ومسدود کردن کوچه ها وخیابانها،، پرستو وآرش فروهررا درچنین روزی بصورت ظاهر قرنطینه نمایند، برای روز 16 آذر که موج خروشان میلیونها ایرانی چون سیل بخیابانهای تهران سرازیر خواهندشد، چه خواهند کرد؟
رژیم نباید تردید داشته باشد که ملت ایران، خصوصا شهروندان تهرانی در روز 16 آذر با قرارگرفتن درکنار فرزندان دانشجوی خود ضمن گرامیداشت این روز و مبارزات خستگی ناپذیر دانشجویان، با سردادن شعارهای کوبنده سیلی محکم خودشان را بر صورت تمامی سردمداران این نظام غیر انسانی خواهند نواخت تا پرستو وآرش هم دریابند که هیچوقت تنها نبوده ونیستند. آنها باید درروز 16 آذر دریابند که خون پروانه وداریوش فروهر بهمراه تمامی جانباختگان راه آزادی همواره دررگ این ملت بعنوان کالبدی 70 میلیونی جریان دارد وتا سرنگونی دیکتاتوری ومحو استبداد حاکم از عصیان وغلیان باز نخواهد ایستاد.

فیلم؛ حضور گسترده نیروهای امنیتی در اطراف منزل فروهرها



http://www.youtube.com/watch?v=8Kz16317DV8


با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز


۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

بررسی تاثیر پارازیت ‌های ماهواره ای بر سلامتی شهروندان



روزنامه حکومتی همشهری: در يك‌ماه اخير مسئله پارازيت‌هاي ماهواره‌اي نگراني طيف وسيعي از كارشناسان را مبني بر تاثيرات زيانبار اين تشعشعات بر سلامت انسان‌ها دربرداشته‌ است. متخصصان حوزه‌هاي مختلف نسبت به آثار سوء اين امواج موجود در فضا هشدار مي‌دهند.


گيجي و خستگي، ناشنوايي مزمن، التهابات و سرطان‌هاي پوستي، خوني، نخاع و اختلالات هورموني و مشكلات باروري از جمله مواردي هستند كه كارشناسان از احتمال بروز آنها در انسان بر اثر اين پارازيت‌ها خبر مي‌دهند.


دكتر ايرج خسرونيا، رئيس انجمن پزشكان داخلي ايران در اين خصوص به خبرنگار همشهري مي‌گويد: امواج موجود در فضا روي سيستم مغز و اعصاب و تعادل انسان اثر دارد. گاهي اوقات نيز روي غدد داخلي و رحم به‌خصوص در زنان باردار تاثير منفي دارد؛ به‌طوري كه اين امواج در زنان باردار باعث سقط جنين و عوارض مادرزادي و ژنتيك درنوزادآنهاخواهد شد.


به عقيده وي، در طولاني مدت نيز اين امواج روي پرده گوش و سيستم شنوايي تاثيرات منفي خود را نشان مي‌دهد. همچنين تعداد زيادي از افراد در معرض امواج به‌طور غيرعادي عصبي هستند و اضطراب و هيجان دارند. گاهي اوقات هم اين پارازيت‌ها منجر به اختلالات قلبي وعروقي روي افراد در معرض خواهد شد.
دكتر خسرونيا معتقد است حتي امكان دارد كه امواج راديويي روي مغز و استخوان هم تاثير بگذارد و روي ساختار سلول‌هاي آن تغييراتي ايجاد كند؛ اين امر خود ابتلا به انواع سرطان‌ها و بيماري‌هاي خوني را به‌دنبال خواهد داشت.

افزايش تعداد مراجعات

در اين ميان نكته‌ مهم اين است كه به تازگي افرادي به مراكز درماني مراجعه مي‌كنند كه بنا به گفته برخي متخصصان علت بيماري آنها ناشي از اثرات تشعشعات پارازيت‌هاي ماهواره‌اي است.


البته متخصصاني كه اعلام كردند نامي از آنها نبايد در هيچ رسانه‌اي منتشر شود و آن هم به‌دليل اينكه ظاهرا تعهد داده‌اند در مورد افزايش مراجعات ناشي از عوارض پارازيت‌ها هيچ نظري ندهند.


با وجود اين، دكتر ابوالفضل نجاران، متخصص مغز و اعصاب در گفت‌وگو با همشهري اينطور توضيح مي‌دهد: از زماني كه بحث پارازيت‌هاي ماهواره‌اي مطرح شد، افراد مبتلا به سردردهاي شديد و عصبانيت و داراي علائم افسردگي بيشتر به مطب‌ها مراجعه مي‌كنند. همچنين تعداد كساني كه دچار حملات شديد‌ ام‌اس مي‌شوند هم افزايش‌يافته است.
به گفته اين متخصص مغز و اعصاب اين امواج در كل روي تمام سلول‌هاي مغز نفوذ و روند فرسايشي مزمن ايجاد مي‌كنند. حتي روي حيوانات هم تاثير منفي خواهند داشت.

با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز

مشکلات مالی مردم را به فکر فروش کلیه هایشان انداخته است


(تصویر از آرشیو)

سایت نواندیش در تهران: گزارش از شیراز - روی در و دیوار بیمارستان های سعدی و نمازی شیراز پر است از کاغذ هایی که فروش پاره ای از تن آدم ها را فریاد می زند.


فروش دارایی که قرار است سلامتی یا مرگ کسی را رقم زند ، دارایی که به ازای پول ، فروشنده را زیر تیغ جراحی می برد؛ تیغ فروش عضوی از تن ، روی این تابلوها و دیوار ها پر است از آگهی فروش کلیه ...
تکه کاغذ ها هرکدام نام و نشانی دارد ، رویشان نوشته« فروش کلیه گروه خونی ... شماره تماس ...»
آنچه در روی پرده سینما می بینیم حکایت زنی که می خواهد برای پول کلیه اش را بفروشد یا مردی که به خاطر اعتیادش قصد رفتن زیر تیغ جراحی را دارد یک لحظه روی این کاغذ های سفید رنگ به نمایش در می آید ، انگار جلو تلویزیون نشسته ای یا اینکه در سالن سینما هستی...


2- تماس
شماره ها را در دفترچه کوچکم یادداشت می کنم تا با آنان ، با فروشندگان صحبت کنم ، تلفنی قرار هایمان را تنظیم می کنیم و دو نفر از آنها اجازه می دهند که همدیگر را از نزدیک ببینیم.
اما چند تنشان اهل شیراز نیستند ، مهدی اهل مرودشت 37 سال دارد و به خاطر بیکاری به فکر فروختن عضوی از بدنش افتاده ، صدایش از پشت تلفن به گرفتگی صدای معتادان می ماند خودش نیز این حدس را تصدیق می کند« تفریحی (مخدر) مصرف می کنم.»
مهدی می خواهد بخشی از پولی که به وسیله فروش کلیه اش به دست می آورد را برای خرج و خورد و خوراک بردارد و با بخشی دیگر از آن یک پیکان بار مدل سال 80-79 بخرد و برای امرار معاش بارکشی کند.
او آخرین قیمتی که حاضر است تکه جانش را با آن عوض کند 15 میلیون بیان می کند و از خطراتی هم که ممکن است پس از عمل او را تهدید کند هراسی ندارد ؛ می گوید:« موردی ندارد پول مهم تر است.»
علی نیز فروختن کلیه اش را تنها راه نجات از بحران مالی که با آن درگیر است عنوان می کند ، علی 24 ساله با لهجه ای اردکانی کلیه اش را « هر چه بیشتر بهتر» قیمت می گذارد و می افزاید:« پاره ی تنم را که بفروشم ضرر می کنم ، حالا چه بهتر که نه به گیرنده فشار مالی وارد شود و نه ما بیشتر از نقص عضو ضرر کنیم.»
علی شنیده بوده که کلیه اش را 15 میلیون می خرند اما کسی کلیه را به این قیمت نخریده ، حتا تا 9 میلیون هم مشتری پیدا کرده اما نفروخته و از این بابت پشیمان است.
او به خطراتی که ممکن است پس از فروش کلیه تهدیدش کند خیلی فکر کرده ، شب های متوالی سیگاری آتش زده کنج حیاط خانه نشسته و به اینکه پس از عمل چه بر سرش خواهد آمد اندیشیده اما جز این کار برای رفع بدهکاری راه دیگری پیدا نکرده که نکرده ؛ می گوید:« این که پس از عمل چه اتفاقی افتد دیگر با خداست ، الان بخواهد ببرد می برد ، هر زمان دیگر هم بخواهد این کار را بکند برایش از آب خوردنی راحت تر است.»
« فقر، فقر، فقر» این واژه را با سوز و گداز روی زبانش مزمزه می کند و فقط در این اندیشه است که این همه اعلامیه روی در و دیوار بیمارستان ها ، این همه اعلامیه ی فروش پاره ای از تن ، فقط از همین واژه نشات می گیرد.


3- بچه هایم لیاقتش را دارند
بالاخره روز دیدار نزدیک با اینان که می خواهند تکه گوشتی سرنوشت ساز از تنشان را ببرند و بفروشند فرا می رسد ، توی این هوا که سوز سرما تا اعماق استخوان آدم نفوذ می کند فقط در این فکری که بخاری آبی سوزی بیابی و دستانت را با خیال راحت روی آن گرم کنی.
برای رسیدن به خانه زن کلیه فروش باید به جنوبی ترین نقطه شهر رفت یعنی محله شیخ علی چوپان ، پس از آنکه از اتوبوس پیاده می شوم ، باید کمی هم پیاده روی کنم ، در این مسیر همین بوی جوی ها لجن گرفته و کثافت های گوسپندان است که می پاشد توی هوا ، اشکالی ندارد تا دقیقه ای دیگر جایی مهمانیم و فنجانی چای در اتاقی گرم انتظارمان را می کشد.
این درب همان خانه است دری زنگ زده که پیداست از بیش از 30 سال پیش مسئولیت حفظ امنیت این خانه را بر عهده گرفته ، وارد که می شوی گویا وارد دخمه ای شده ای اینجا که نامش را باید آلونک گذاشت تا خانه مانند دخمه ای است ، این اتاقک کوچک از سطح کوچه 5-4 پله پایین تر است و تنها به وسیله چراغی نفتی گرم می شود کتری کوچکی روی چراغ نفتی می جوشد و پیرزنی در جوار آن از ترس سرما پناه گرفته.
زن پیدایش می شود ، با سینی چای می آید به استکانها باید با اکراه نگریست.از سخنانش مهربانی می ترواد ؛زیاد طول نمی کشد تا سفره دلش را باز کند:« مشکلات مالی زیادی دارم ، بچه هایم با هوشند خیلی باهوشند می خواهم درسشان را ادامه دهند شوهرم به آنها بهایی نمی دهد ، بی اعتناست ...»
در حیاط خانه باز می شود و پسری 16-15 ساله وارد می شود مادرش را « ننه» صدا میزند و رشته ی کلام مادر را می درد ، پسر با این کار مادر مخالف است ، با این پوشش خلافی اش دلی از شیشه دارد آخر نمی خواهد مادر به خاطر او خودش را ناقص کند شیشه چشمانش نم می شود دیگر دل ماندن ندارد ، از خانه می زند بیرون...
مادر می خواهد برای دختر کوچکش رایانه بخرد و برای پسرش خانه ، از همه اینها گذشته دیگر صاحبخانه هم بالای سرشان نیست که مدام مامور بیاورد و از آنها بخواهد که هر چه زود تر خانه را تخلیه کنند.
زیر لب می گوید:« بچه هایم لیاقتش را دارند.»
- مادر! چه طور می خواهید با 4 میلیون و نیم خانه بخرید؟
در درونش بلوایی به پا می شود این را از چهره اش می شود خواند.آخر مادر شنیده بوده چهل میلیون کلیه اش را می خرند.« نه نمی فروشم ، این قیمت نمی فروشم.» این آخرین جمله ای است که ادا می کند.


4- دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست
عجب! همانهایی که قرار دیدار گذاشته اند از هم دور نیستند این یکی در محله شیخ علی چوپان سکنا دارد و آن یکی در دهپیاله ، پیاده هم می شود رفت.
سعید بدهکار است ، 11 میلیون بدهکار است هرجور که شده باید قرضش را ادا کند حالا هم مقداری دانه کفتر ریخته توی یک نایلون و آورده روی پشت بام خانه برای کفترهایش بپاشد و با این پرندگان زبان بسته درد دل کند.
هر چه قدر کلیه را بخرند می فروشد باید بدهی اش را صاف کند ، مقداری پول از این و آن قرض کرد تا کاری با آن راه بیاندازد ، ازدواج کند و سر و سامان گیرد اما بخت یارش نبود ، ورشکست شد:

- چه کاره بودی؟

- کارم گفتنی نیست.

- نزول؟

- نه خدا نکند.

22 میلیون بدهکار بوده نیمی از آن را برگردانده حالا در تلاش برگردان بقیه بدهی اش است ، انجمن حمایت از بیماران کلیوی هم رفته اما با 4 میلیون و نیمی که انجمن تایین کرده کارش راه نمی افتد با 8 میلیون 80 درصد بدهی اش پاس می شود.
سعید روزی از کنار بیمارستان نمازی گذر می کرده که چشمش به اعلامیه های روی در و دیوار افتاده و چه راهی هم یافته ...
مشتی گندم برای کفترهایش می پاشد و آه کشان می گوید:« دو روز پس از عمل هم بمیرم مهم نیست ، این اهمیت دارد که بدهی ام را صاف کنم.»
آخر سر هم می گوید:« دعا کن مشتری پیدا کنم این لطفی است که در حقم می توانی بکنی ...»
عجب روزگاریست چه بسا همین الان یکی دارد خودش را به دست تیغ برنده جراحی می سپارد ، و کسی هم شاید روی دیوار بیمارستانی دیگر اعلامیه ای می چسباند.

با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز




ندایم، من برای توست که ایستاده‌ام. آرام بخواب که روزی فریاد آزادیخواهی‌مان، تمام کوچه‌های این شهر را پر می‌کند...


کمیته گزارشگران حقوق بشر- سوز بادهای زمستانی تا مغز استخوان هم که بنشیند، باز اینجا مادرانی هر هفته با یک زیرانداز می‌آیند و ساعت‌ها کنار مزار فرزندانشان می‌نشینند و با آن‌ها درد و دل می‌کنند. این مادران، هنوز باور ندارند آنچه را که گذشت. همین چند ماه پیش، قبل از برگزاری انتخابات، این بچه‌ها، جوانانی بودند که مادرها برای آینده‌شان هزار امید و آرزو داشتند. اما حالا، آن‌ها زیر خروارها خاک خوابیده‌اند. تنها به جرم اعتراض.


مادر ندا آقاسلطان، به رسم هر هفته‌اش، روی زیراندازش کنار قبر ندا نشسته است. مردم گروه گروه می‌آیند. فاتحه‌ای می‌خوانند. نفرینی می‌کنند و برای او طلب صبر می‌کنند. این مادر که حالا در گذر این چند ماه، زیر بار این همه غصه، پیر شده است. پاسخ تک تک افراد را می‌دهد و حضورشان را تنها دلیل زنده بودن و نفس کشیدنش می‌داند. و دفتری را که حاوی درد و دل‌های مردم برای نداست، هرازچندگاهی به برخی از حاضران می دهد، تا برای ندا بنویسند.:" ندا، ندا، ندا.. زبانم بند آمده است.. حالا کنار توام"


. نوشته را که می‌خواند، باز با صدای بلند گریه سر می‌دهد و می‌گوید:" ندای من، پس چرا زبان من هنوز بند نیامده؟.. پس چرا هنوز می‌توانم فریاد بزنم.؟


" ندایم، روزی که رفتی، من پشت دیوارهای بلند اوین، در تنهایی سلول انفرادیم، گوشم را به ندای " الله اکبر" مردم سپرده بودم. ندایم، من برای توست که ایستاده‌ام. آرام بخواب که روزی فریاد آزادیخواهی‌مان، تمام کوچه‌های این شهر را پر می‌کند."


باز مادر ندا می‌خواند و باز اشک می‌ریزد. این زن که در روز 13 آبان چند ساعتی را بازداشت بوده است، می‌گوید:" در همان چند ساعتی که در سلول بازداشت‌گاه تنها بودم، برای سختی‌هایی که زندانیان کشیده‌اند، گریه می‌کردم و می‌گفتم: ندای من یک لحظه، یک گلوله خورد و رفت. اما شما چه کشیدید در آن‌جا. این همه روز.


او هرازچندگاهی آرام می‌شود و باز دوباره برای دخترش مرثیه‌سرایی می‌کند. و می‌گوید:" از من خواستند که مرگ ندا به گروه‌های دیگر نسبت دهم. اما من هرگز چنین کاری نخواهم کرد." و بعد اضافه می‌کند:" یادتان باشد، اگر روزی حرفی بر خلاف حرفهای امروزم از من شنیدید، آن‌ها را به میل خود بر زبان نیاورده‌ام."


مادران شهدای دیگر هم بر مزار ندا می‌آیند و با مادرش همدردی می‌کنند. زن پیری خود را مادر بابک واحدی، معرفی می‌کند که فرزندش در خیابان در تیرماه کشته شده است. نام او برای کسی آشنا نیست. و وقتی می‌پرسیم، چرا کسی نامش را نمی‌داند. چرا به جایی اسمش را نگفته‌اید. می‌گوید:" تهدیدمان کردند، خانم". فرزند این زن در قطعه دیگری به خاک سپرده شده است. او می‌گوید که هر هفته به بهشت زهرا می‌آیم. اول سر قبر بابکم می‌روم و بعد می‌آیم پیش ندا.


در قطعه 257 افراد زیادی هستند که در جریان اعتراضات پس از انتخابات به دست نیروهای امنیتی کشته شده‌اند.


مزار سهراب اعرابی و اشکان سهرابی هم با گل پوشیده شده است. خانواده‌های آنان، پیش از آمدن ما رفته‌اند. این‌جا می‌توانی افراد زیادی را ببینی که هر یک به نوعی در جریان این اعتراضات، هزینه داده‌اند. پسری که از شاهدان زندان کهریزک است و 5 روز جهنمی را در آن‌جا گذرانده است. او حالا هر پنجشنبه بر مزار محسن روح الامینی حاضر می‌شود و فاتحه‌ای می‌خواند.



زمان بازگشت که می‌رسد، هنوز مردم با شاخه‌های گل، بر مزار ندا حاضر می‌شوند. دختری، موبایلش را روی قبر گذاشته و سرود " سر اومد زمستون" را پخش می‌کند. می‌گوید:" به خاطر اینکه امروز می‌خواستم اینجا بیایم، این سرود را آوردم." و بعد به مادر ندا می‌گوید:" ما همه ندا هستیم، حالا تو صدها هزار دختر به نام ندا داری."


عزم به بازگشت می‌کنیم. زیر لب می‌گویی:" ندای من، من برای توست که ایستاده‌ام"


با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

16 آذر سبز



هستم اگر می روم    گر نروم نیستم



*** 16 آذر همه مردم آزادیخواه ایران دانشجو می شوند ***



























کاریکاتور " خجالتم ندید ، متشکرم ! "



با سپاس از وبسایت ایران ب ب ب

امروز تبریزی ها سیلی محکمی به کودتاچیان زدند


وبلاگ ندای میهن سبز


در حالي كه با توجه به تبليغات گسترده و تشكيل ستاد استقبال از احمدي نژاد در تبريز براي سازماندهي استقبال از وي ،انتظار ميرفت كه كودتاگران بتوانند جمعيتي در حدود 30 تا 50 هزار نفر را براي پذيرايي از رئيس دولت كودتا سازماندهي كنند ، حاميان دولت كودتا در اين اقدام ظاهري هم ناكام ماندند. جمعيت گردآوري شده در ورزشگاه در حدود 8 الي 10 هزار نفر بود كه حداقل 75 درصدشان را دانش آموزان تشكيل مي دادند كه از مدرسه به آنجا آورده شده بودند. كارمندان برخي ادارات دولتي نيز در جمعيت ديده مي شدند.البته تعدادي از دانش آموزان پيش از آغاز سخنراني احمدي نژاد، ورزشگاه تختي را ترك كرده و فرار كردند. با توجه به جمعيت 1ميليون و400هزار نفري تبريز ، افراد گردآوري شده در ورزشگاه كمتر از يك درصد مردم شهر را تشكيل مي دادند.پيش از آغاز ور ور های احمقي نژاد ، مجتهد شبستري (امام جمعه بی شرف تبريز) به سخنراني پرداخته و در سخنانش ادعا كرد كه در اغتشاشات ! پس از انتخابات ، مردم تبريز هيچ شركتي نداشتند.اين در حالي است كه پس از اعلام نتايج ، تبريز سه روز ناآرام را تجربه كرد و در جريان تظاهرات نيز دو نفر در اين شهر كشته شدند.عدم استقبال مردم تبريز از رئيس دولت كودتا اوج خشم و نفرت مردم اين شهر را از دولت تقلبي آشكار كرد.

تصاویر استادیوم تختی تبریز امروز هنگام سخنرانی پاسدار بسیجی تیر خلاص زن محمود احمقی نژاد جنایتکار







با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز

مرگ و ننگ بر رژیم خونخوار جمهوری کثیف اسلامی در تمامیت و کلیتش

مراسم چهلم بهنود شجاعی به اعتراض علیه اعدام کودکان تبدیل شد



فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، صبح امروز مراسم چهلم بهنود شجاعی در بهشت زهرا برگزار شد.
تعداد زیادی از مردم در این مراسم شرکت داشتند که از جملۀ آنها فعالین حقوق کودکان بودند.
افراد شرکت کننده در این مراسم نسب به اعدام کودکان و بخصوص بهنود شجاعی که صادق لاریجانی رئیس قوۀ قضائیه منصوب ولی فقیه برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه بکار می برد را محکوم کردند.
آنها اعلام می کردند که حضور ما در اینجا برای اعتراض به اعدام کودکان و پایان دادن به این جنایت که در حال حاضر بیش از100 نفر از کسانی که در سنین کودکی مرتکب جرم شده اند و در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می برند هستیم .
این مراسم تا ساعت 11:00 ادامه داشت . در این مراسم بیش از 100 نفر شرکت داشتند.فضای مراسم امروز بیشتر اعتراض علیه اعدام کودکان بود.
در این مراسم تعدادی از نیروهای لباس شخصی حضور داشتند و افراد شرکت کننده را زیر نظر دشتند .


28 آبان 1388 برابر با 19 نوامبر 2009

با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

رادیو پدر در ماهواره هاتبرد





رادیو پدر از طریق یکی از فرکانس های ماهواره هاتبرد 9 بر روی ایر رفت.رادیو پدر بصورت 24 ساعته صدای تلویزیون مبارز کانال یک را در ماهواره هاتبرد رله می کند.ظرف چند هفته گذشته رادیو پدر به دلیل پارازیت های ارسالی از سوی رژیم خونخوار جمهوری کثیف اسلامی روی فرکانس 11200 ماهواره هاتبرد از این فرکانس حذف شد.جدیدا علاوه بر رادیو پدر تلویزیون پارس هم بصورت رادیویی در فرکانس زیر پخش می شود.

مشخصات دریافت:

Satellite: Hotbird 9
Freq:11411
SR: 27500
POL: Hor
FEC: 5/6
Radio Name: Radio Pedar

Radio Name: ParsTV
 
*** لطفا فرکانس جدید رادیو پدر را به دوستان و بستگانتان اطلاع دهید***

فیلم شعار نویسی به حمایت از شاهزاده رضا پهلوی در ایران



شعار نویسی به حمایت از شاهزاده رضا پهلوی


*شاهزاده رضا پهلوی ؛ فریدون زمان*
چند روز است در تهران موج شعار نویسی با عنوان *فریدون زمان* آغاز گشته است.فریدون زمان،عنوانی است که در داخل کشور، برخی‌ برای شاهزاده رضا پهلوی فرزند آخرین پادشاه ایران،به کار می برند.فریدون،یکی‌ از شخصیت‌های اسطوره‌ای شاهنامه فردوسی‌ بزرگ است؛شاهزاده‌ای محبوب و مردمی نزد ملت ایران که به جنگ ضحاک می رود،وی را شکست می دهد،ایران را آزاد می‌کند و پادشاه اسطوره‌ای می گردد،به مثابه این حماسه بخشی از طرفداران شاهزاده ارشد ایران،رضا پهلوی او را فراخور این عنوان و رسالتش را آنچه فریدون،پسر آبتین،از نسل جمشید،پادشه پیشدادیان انجام داده می‌دانند.

برای دیدن فیلم های جدید شعار نویسی هواداران شاهزاده رضا پهلوی در ایران به لینک های زیر مراجعه فرمایید:





با سپاس از وبسایت خبری ایران ب ب ب

پلاکارد های " ما شیریم و خورشید پشت ماست" در تظاهرات 13 آبان مردم




(تصویر از آرشیو)

برای دیدن فیلم پلاکارد های " ما شیریم و خورشید پشت ماست" در دست مردم در تظاهرات 13 آبان  لطفا به لینک زیر مراجعه فرمایید:


آخرین وضعیت زندانی سیاسی ارژنگ داودی



فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران


ایران پرس نیوز:بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دادگاه زندانی سیاسی ارژنگ داودی برای چهارمین بار پی در پی به تعویق افتاد.
زندانی سیاسی ارژنگ داودی روز شنبه 23 آبان ماه توسط صلواتی قاضی دادگاه فرمایشی ولی فقیه به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب فرا خوانده شد، ولی در آخرین لحظات و بدون اطلاع قبلی به آقای داودی ،وکیل او و خانواده اش دادگاه را به تعویق انداخت.وقتی که خانواده آقای داودی با دادگاه تماس گرفتند و علت به تعویق افتادن را جویا شدند به دروغ به آنها گفته شد که روز دوشنبه دادگاه برگزار خواهد شد. از طرفی همان روز به وکیل آقای داودی گفته شد که دادگاه به تعویق افتاده و زمان تشکیل آن نامشخص است.
این چهارمین باری است که دادگاه زندانی سیاسی ارژنگ داودی بدون دلیل توسط صلواتی قاضی فرمایشی دادگاههای ولی فقیه به تعویق می افتد.تاریخ دادگاههایی که تا به حال به تعویق افتاده به قرار زیر می باشد: اولین دادگاه قرار بود که در تاریخ 25 دی 1387 تشکیل شود ولی در آخرین لحظات و بدون دلیل به تعویق افتاد ، دومین دادگاه 31 فروردین 1388 به بهانۀ عدم حضور نماینده دادستان به تعویق انداخته شد ، سومین دادگاه 18 مرداد 1388 به بهانۀ در مرخصی بودن صلواتی به تعویق افتاد، چهارمین دادگاه 23 آبان ماه جاری بدون دلیل به تعویق افتاد.
به تعویق انداختن دادگاه و بلاتکلیف نگه داشتن زندانیان سیاسی از شیوه های ضدبشری و کینه توزانه این فرد نسبت به زندانیان سیاسی است و از این طریق سعی دارد که فشارهای روانی را علیه زندانی سیاسی و خانواده های آنها وارد کند و پروسه بلاتکلیفی را هر چه بیشتر طولانی کند.
لازم به يادآوري است که زنداني سياسي ارژنگ داودي در آبان ماه 1382 دستگير و 16 ماه بعد توسط حسن زارع دهنوي معروف به قاضي حداد مورد محاکمه قرار گرفت و به حکم سنگين و غير انساني 15 سال زندان و 70 ضربه شلاق محکوم شد. ولي هيچوقت محکومیتش به او کتبا اعلام نشد. عليرغم گذشت سالها از بازداشتش هنوز حکم قطعي وي در ابهام است و در انتظار تشکيل دادگاه بسر مي برد.آقای داودی در طی مدت بازداشت به زندانهای مختلفی تبعید شد از زندان اوین به زندان بندر عباس و سپس به زندان گوهردشت کرج تبعید گردید. او در حال حاضر در بند 4 زندان گوهردشت کرج در کنار مجرمین عادی و خطرناک زندانی است.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران،به تعویق انداختن مکرر دادگاههای زندانیان سیاسی و در بلاتکلیفی قرار دادن آنها توسط صلواتی قاضی دادگاههای فرمایشی ولی فقیه را محکوم می کند و از وجدانهاي بيدار و انساندوستان جهان براي پايان دادن به جنايتهاي روزانه در زندانهاي قرون وسطائي ولي فقيه علي خامنه اي استمداد مي طلبد.


25 آبان 1388 برابر با 16 نوامبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر