آدرس جدید وبلاگ خبری ایران آزاد:

www.iranazadkhabar4.net.tf

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

***چهارشنبه سوری امسال , باشکوهتر از هر سال ***

موجم اگر می روم گر نروم نیستم , هستم اگر می روم گر نروم نیستم










*** چهارشنبه سوری امسال را به روز عزای رژیم جنایتکار جمهوری کثیف اسلامی تبدیل می کنیم***

تا آخرین نفس ماهستیم

جان منصور اسالو در معرض خطر جدی قرار دارد


پارس دیلی نیوز:بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،در طی چند روز گذشته زندانی سیاسی منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه چندین بار با چاقو مورد تهاجم یکی از پاسداران قاتل قرار گرفته است.
زندانی سیاسی منصور اسالو رئیس هیئت مدیره شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه در طی چند روز گذشته چندین بار با چاقو مورد حمله قرار گرفت. جمعه شب هنگامی که آقای اسالو درسلول همراه با سایر زندانیان سیاسی بود فرد مهاجم با چاقو بسوی او یورش برد ولی با هوشیاری و حمایت به موقع زندانیان سیاسی و سایر زندانیان این حملات دفع شد. صبح روز شنبه هنگامی که از حفاظت و اطلاعات باز می گشت و در حالی که پاسداربندها نظارگر بودند این فرد با مشت به صورت آقای اسالو ضربه زد.در طی این مدت زندانیان حتی از خود دفاع نکردند و تا به حال واکنشی نشان ندادن و با صبر و بردبار در مقابل این قاتل تحریک شده شکیبائی به خرج دادند.

زندانی سیاسی منصور اسالو تا به حال چند بار به مسئولین زندان شکایت کرده است و تعداد زیادی از زندانیان نیز در این مورد شهادت دادند و حتی پاسدار بندها هم که شاهد حملات این فرد بودند شهادت دادند ولی تا به حال هیچ اقدامی برای جلوگیری از حملات این فرد صورت نگرفته است و فرد مهاجم به حملات و تهدیدات خود مبنی بر قتل آقای اسالو ادامه می دهد. کرمانی رئیس حفاظت و اطلاعات زندان به آقای اسالو گفته است که این پاسدار قاتل از خانواده شهید و جانباز است و ما نمی توانیم کاری انجام دهیم.

فرد مهاجم پاسداری بنام محمد حسینی که بدلیل ارتکاب دو قتل که یکی از آنها قتل همسرش می باشد در زندان بسر می برد و در حال حاضر در بند 4 زندانی است.این فرد بعد از بازگشت آقای اسالو از سلول انفرادی بدون هیچ دلیلی حملات و تهدیدات خود را شروع کرده است. محمد حسینی هر بار که به آقای اسالو یورش می برد این جملات را تکرار می کند که تا تو را نکشم دست بر نخواهم داشت / من ترا خواهم کشت.

محمود مغنیان رئیس بند 4 زندان گوهردشت به این پاسدار قاتل مسئولیتهای در بند داده است و این فرد از آزادی عمل کامل برخودار است . این فرد همچنین بطور دائم در حال تردد بین دفتر علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان و بخصوص در ارتباط مستمر با کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان است و هر سری که از دفتر آنها به بند بازگردانده می شود حملات و تهدیدات خودش را شدت می دهد.

تحرکاتی که از چند هفته پیش علیه زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج آغاز شده است . ابتدا بصورت یورش گارد زندان به سلولها، ضرب وشتم و اهانت و تخریب حداقل وسائل آنها صورت می گرفت. قبل از 22 بهمن با انتقال زندانیان سیاسی منصور اسالو و ارژنگ داودی به سلولهای انفرادی تشدید یافت. و از چند روز پیش تا به حال بصورت یک جنگ روانی و تهدید به قتل و حمله به آقای اسالو به نحو شدیدتری ادامه یافت.

تمامی این تحرکات بخصوص حملات پی در پی به آقای اسالو به نظر می آید که قصد حذف فیزیکی او را دارند. آقای اسالو از ناراحتی قلبی رنج می برد و جنگ روانی و نا امنی که بر علیه او ایجاد کرده اند جان این زندانی را در معرض خطر جدی قرار داده است.

تصمیم گیرندگان اصلی این حملات بازجویان وزارت اطلاعات می باشند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،حملات روزهای گذشته که به قصد قتل آقای اسالو صورت می گیرد را محکوم می کند و نسبت به خطری که متوجه جان این زندانی است هشدار می دهد و برای نجات جان او از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل،سازمان جهانی کار واز سایر سندیکاههای کارگری جهان استمداد می طلبد و خواستار اقدامات فوری و عملی برای نجات جان این زندانی است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

08 اسفند 1388 برابر با 27 فوریه 2010

شاهدان عینی از شب حمله به کوی دانشگاه:یا زهرا می گفتند و می زدند

پارس دیلی نیوز

به دنبال پخش فیلم حمله نیروهای وحشی گارد ویژه و اوباش بسیج به کوی دانشگاه در 25 خردادماه از تلویزیون بی بی سی و سپس انتشار آن در سایت های خبری مختلف،یکی از دانشجویانی که در شب 25 خرداد در کوی بوده،در تماس با روز، آمادگی خود و دوستانش را برای تشریح حوادث آن شب کوی دانشگاه اعلام کرد. آنچه درزیر می آید،بخشی از حوادث هولناکی است که دانشجویان کوی دانشگاه در سیاه ترین شب دانشگاه تجربه کردند. نام این افراد نزد روز محفوظ است. متن این گزارش در زیر می آید.
یکی از این دانشجویان ساکن کوی روایت تکان دهنده خود از کوی دانشگاه را از شب مناظره میرحسین موسوی با احمدی نژاد شروع می کند و می گوید: "شوری درکوی بود که من دلم می خواهد مبداش را از روزهای مناظره ببینیم. پیش از آن یک تعاملی بین دانشجویان سیاسی بود، اما همه کوی را نگرفته بود. وقتی مناظره میر حسین با احمدی نژاد تمام شد بچه ها از سالن تلویزیون بیرون آمدند و سرود یار دبستانی را خواندند. جمعیتی حدودی هزار نفر آنجا بودند. طرفدارهای احمدی نژاد هم بودند. بچه ها آن شب بیرون آمدند و شعار دادند؛ با همان لباس راحتی که توی کوی همیشه تردد می کنند، یار دبستانی خواندند و شعار دادند؛از "نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب" که یک شعار اسلامی بود تا شعار "دیکتاتور کوتوله نمیخوایم نمی خوایم". با این شعار ها بچه ها به خیابان امیر آباد رفتند و آنجا تا ساعت سه صبح بودند و برگشتند. این اولین شبی بود که ما یک شور عمومی را در کوی می دیدیم. شب های بعد در دیگر مناظره ها هم همین مساله تکرار شد؛ هر چند خیلی مهم نبود که کی دارد این مناظره را انجام می دهد. این وضع نهایتا تا شب انتخابات ادامه داشت".

دیگر دانشجوی ساکن کوی دانشگاه روایت خود را به جمعه شب، شب برگزاری انتخابات می رساند و در مورد حال هوای آن شب کوی می گوید: "جمعه شب که در واقع انتخابات داشت انجام می شد و آرا همین طور داشت روی سایت ها می آمد، آرای عجیب و غریب،یک سکوت خیلی وحشتناک کوی دانشگاه را فرا گرفته بود. هم طرفدارهای میرحسین و هم طرفدارهای احمدی نژاد رفته بودند در لاک خودشان و فقط منتظر بودند که سایت های خبر رسان آخرین خبر ها را بدهند. شنبه تقریبا همه متوجه شده بودند که اتفاق عجیبی در کشور افتاده. ساعت هفت، هشت شب روز شنبه بچه ها از ساختمان ها آمدند بیرون. از ساختمان های مختلف. اینکه می گویم به این دلیل است که یک ساختمان مال دکتراست، چهار پنج ساختمان دیگر مال کارشناسی ارشد است و سایر ساختمان ها که پانزده بیست تاست، مال کار شناسی هاست. یعنی همه طیف های تحصیلی و گرایش های مختلف فکری، آمدند بیرون و با سرود یار دبستانی، تجمع شروع شد و همه به سمت در اصلی کوی رفتند و پشت در کوی ایستادند. جمعیت خیلی زیادی بود. ابتدا هفتصد، هشتصد نفر و بعد 1500 نفر شدند. نگهبان ها و انتظامات کوی در را بستند و بعد تجمع به خشونت کشیده شد. بچه ها سر انتظاماتی ها نهیب زدند که به شما هیچ ربطی ندارد این کوی خانه ماست واین کشور هم کشور ماست. شما یک عده کارمندید و حق ندارید جلوی ما را بگیرید؛ ما می خواهیم به خیابان برویم. پیرو این قضیه بود که نیروهای انتظامی و دستگاه های اطلاع رسانه اعلام کردند تا اعلام نتیجه قطعی انتخابات هر گونه تجمع و راهپیمایی ممنوع است. بعد از این دانشجویان مجبور به درگیری با انتظامات و نگهبانان کوی شدند و عاقبت در اصلی باز شد و بچه های آمدند داخل خیابان امیر آباد و به سردادن شعار پرداختند. 150تا 200 دانشجوی دختر نیز که از شب قبل وارد کوی نشده بودند ازمقابل در فنی دانشگاه به دانشجویان پسر ملحق شدند. بعد از آن با سر دادن شعارهای بیشتر، نیروی انتظامی که پائین تر از چهارراه امیر آباد مستقر شده بود اقدام به پرتاپ گاز اشک آور کرد. اینطوری خشونت بیشتر شد،و در همین حین بود که دیدیم یکی از بانک های دولتی که در همین مسیر واقع بود آتش گرفت. آن شب ما غیر از نیروی انتظامی، نیروی دیگری را در مقابل خودمان ندیدیم. نیروی انتظامی آن شب فقط با سپر و گاز اشک آور آمده بود و درگیری تا سه بعد از نصف شب ادامه یافت. نیروی انتظامی گلوله های گاز اشک آور را مستقیم به طرف سینه دانشجویان شلیک می کرد."
گارد ویژه در تمامی کوچه ها

یک دانشجوی دیگرساکن کوی در ادامه با اشاره به اینکه روز یکشنبه24 خرداد، تشنج شب قبل که در خیابان آمیر آباد بود، به داخل کوی دانشگاه کشیده شد، ادامه می دهد: "ساعت شش بعد از ظهر وارد خیابان که شدیم با بیست تا سی تا دستگاه از اتومبیل های معمولی نیروی انتظامی روبرو شدیم که خیابان مقابل کوی را گرفته بودند،علاوه بر این چندین مقام نیروی انتظامی هم آمده بودند تا آثار وقایع شب گذشته را از نزدیک ببینند. در همین موقع ما بوسیله دوستان مان که درساختمان های دیگر کوی ساکن بودند، مطلع شدیم که شب قبل در تمام کوچه و پس کوچه های اطراف، در واقع پشت سر نیروهای انتظامی، نیروهای گارد ویژه از چهار طرف کوی دانشگاه را محاصر کرده بودند ولی ما به دلیل بروز درگیری ها متوجه این قضیه نشده بودیم. ظاهرا این نیروهای گارد ویژه شب گذشته کمین کرده بودند که در صورت بروز خشونت های بیشتر به کمک نیروهای انتظامی بیایند و اتفاقی شبیه 18 تیر 78 را رقم بزنند."
شب حادثه خونین
او در ادامه به تشریح حال و هوای کوی در شب حادثه می پردازد؛یعنی از ساعت 10 شب یک شنبه 24 خرداد تا صبحگاه دوشنبه 25 خرداد: "از ساعت 10 شب یک شنبه شب بنا بر عادت شب های گذشته بچه ها با سرود یار دبستانی از ساختمان های کوی خارج شدند و بعد از تجمعی کوتاه در محوطه کوی، وارد خیابان شدند. اما بر خلاف شب گذشته، امشب بر تعداد نیروهای امنیتی افزوده شده بود و نیروهای گارد ویژه هم آمده بودند و در خیابان مستقر شده بودند. خیلی هم جدی تر آمده بودند. این شائبه می رفت که به کوی حمله بشود. من خودم با چند تن از ماموران نیروی انتظامی صحبت کردم. آنها می گفتند امشب امنیت اینجا حفظ می شود و اتفاقی نخواهد افتاد؛ می گفتند ما هستیم نگران نباشید. اما ما نگران بودیم؛ چون از یک سو سابقه حمله 18 تیر را از آنها داشتیم و از سوی دیگر یکی دو تا از اتاق های یکی از ساختمان های کوی که به خیابان نزدیک بود، با گاز اشک آور به آتش کشیده شد. بچه ها احساس عدم امنیت می کردند. ساعت دوازده شب تقریبا همه دانشجویان وارد محوطه خیابان امیر آباد شده بودند که تعدادی از موتور سوارهای گارد وِیژه با شلنگ و کابل و این جور چیزها آمدند و حمله ای کردند و به چند نفری آسیب زدند و رفتند. به نظر می رسید می خواستند همه بچه ها را به داخل کوی برگردانند و در محوطه دانشگاه نگهدارند. بچه های ما اما سازماندهی کامل نداشتند و فقط می خواستند اعتراض خودشان را یک جوری بروز بدهند."
خاکی پوشان سپاه هم آمدند
این دانشجو در ادامه روایات خود از یک شنبه شب، از ساعتی که حمله به کوی شروع شد به مرحله بعدی می رسد: "بعد از ساعت دوازده در حالی که درگیری ها بیشتر شده بود بیشتر دانشجویان به داخل کوی برگشته بودند. در همان موقع که موتوار سوارن گارد ویژه در خیابان آمیر آباد تا مقابل در اصلی دانشگاه در حال ضرب و شتم دانشجویان با کابل و شلنگ بودند، شمار زیادی از لباس شخصی ها به همراه افراد دیگری با موتور آمدند. این افراد که اورکت های خاکی رنگ سپاه به تن داشتند به لباس شخصی ها اضافه شدند. این افراد بلافاصله اقدام به پرتاپ گاز اشک آور به داخل کوی کردند. این اولین باری بود که عامدانه و مستقیما به داخل کوی شلیک می کردند. در همین حال که ساعت یک بامداد دو شنبه شده بود، دانشجویان با تلاش فراوان در اصلی کوی را بستند. اما شلیک گاز اشک آور از نقاط مختلف به داخل کوی همچنان ادامه داشت. بعد از ساعت یک بامداد در مقابل پرتاب مداوم گاز اشگ آور، بچه های دانشجو از بالای پشت بام اولین ساختمان نزدیک به در اصلی کوی با پرتاپ سنگ به بیرون، واکنش نشان دادند. آنها تقریبا بر در اصلی کوی کنترل داشتند. اما نکته عجیب در این بین این بود که وقتی نیروهای لباس شخصی و سپاه توانستند از در فرعی کوی وارد کوی بشوند، بسیاری از بسیجیان داخل کوی به طرز عجیبی طرف دانشجویان را گرفتند؛ به دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک به در اصلی بودند سنگ می رساندند. در همین حال که بچه های دانشجو از این در فرعی غافل شده بودند، علاوه بر لباس شخصی ها و سپاهی ها، جمعیت زیادی از نیروی انتظامی هم وارد کوی شدند و ساختمان شماره بیست و سه راکه شب قبل دوتا از اتاق هایش را با گاز اشک آور آتش زده بودند، اشغال کردند. آنها با باتوم، شلنگ و سیم کابل شروع کردند به کتک زدن بچه ها، هنوز از سلاح عجیب و غریب خبری نبود! بعد بلافاصله به اتاق های مختلف حمله بردند و وضعیت بدتر شد. در همین حال دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک در اصلی در حال پرتاپ سنگ به خیابان بودند برای کمک به بچه هایی که در داخل اتاق ها گیر افتاده بودند آمدند پایین و این مساله باعث شد همه از در اصلی غافل بمانند و نیروی انتظامی بتواند وارد کوی بشود. در این گیرو دار نکته ای که توجه من را جلب کرد استفاده نیروهای مهاجم از تفنگ ساچمه ای بود که با این تفنگ ها مستقیم به طرف سینه بچه ها شلیک می کردند. اولین تبعات استفاده از این تفنگ ها که خودم دیدم، کور شدن یکی از دانشجویان بود. من خودم با این دانشجو صحبت کردم که اتفاقا آدم بغایت آرامی بود و کاری هم به این جریان ها نداشت. او حتی امتناع می کرد که این مساله را پیگیری قضایی بکند؛ شاید می ترسید!
این دانشجودر ادامه می گوید: "چیزی که در واقع در رسانه ها رویش تاکید نشد این بود که یک عده از ماموران با پیراهن های سفید و عده دیگری با همین کاپشن های رنگ خاکی آمدند. اما نکته عجیب این بود که اینها تبرداشتند؛با تبر وارد کوی شدند. ورود اینها باعث شد که عده زیادی از دانشجویان ساختمان ها خود را تخلیه بکنند و به ساختمان هایی که درعمق کوی بود بروند. این درحالی بود که آنها همچنان هر کس را که می دیدند و می گرفتند، آنقدر می زدند تا می افتاد. اینطوری کم کم به مرکز کوی رسیدند. در این حال من به پسر بچه ای برخوردم از اینها که شلنگ دستش بود. بچه ها او را به عنوان گروگان گرفتند و با خود به داخل سایت کتابخانه که یکی از نقاط عمقی کوی است و با در اصلی کوی فاصله زیادی دارد، بردند. نیروهای مهاجم که خودشان دیده بودند یکی از آنها را دانشجویان گرفته اند آمدند و وارد سایت کتابخانه شدند و همه چیز را خرد کردند. گروگان شان را پس گرفتند و عده ای از دانشجویان را هم گرفتند.
دانشجوی دیگری از مشاهدات عینی خود ازشامگاه خونین 25 خرداد در کوی دانشگاه، می گوید:" در این بین عده ای بودند که ظاهرا دانشجو بودند ولی بعد همکار نیروهای مهاجم از آب درآمدند و به آنها آدرس می دادند. مثلا می گفتند در ساختمان شماره پنج عده ای از فعالین هستند. نیروهای مهاجم هم می رفتند و با تبر در اتاق ها را می شکستند و با هر چه که در دست داشتند بچه ها را می زدند و همه وسایل شخصی بچه ها مثل موبایل و لپ تاپ را خرد می کردند و با ذکر» یا زهرا»به اتاق و یا ساختمان بعدی حمله می بردند. خشونت ها زمانی بیشتر می شد که گاها شعارهایی علیه خامنه ای شنیده می شد. در مواردی که شعارها علیه نتیجه انتخابات و محمود احمدی نژاد بود خشونت کمتر می شد. اما وقتی اسم  سید علی گدای خامنه ای تریاکی قاتل برده می شد انگار دارند یک کار ایدئولوژیک انجام می دهند و دارند از دین شان دفاع می کنند، حمله می کردند. شدت حمله ها و ضرب و شتم ها تا حدی بود که بعضی از بسیجی ها که بیشتر شان به محسن رضایی رای داده بودند و عضو نهاد بسیج دانشجویی نبودند اما از جیره خوارهایی بودند و هستند که همیشه بین دانشجویان هستند، بر می گشتند و به برخی از چهره های نظام و دستگاه ها فحش می دادند. اصلا برای نیروهای مهاجم مهم نبود چه کسی را دارند می زنند. حتی مسئول دفتر نهاد رهبری در دانشگاه که ساکن ساختمان شماره چهارده بود به همراه سایر دانشجویان این ساختمان به شدت کتک خورد. همزمان با تشدید درگیری ها و کشمکش ها دو اتوبوس را وارد کوی کردند و تعداد نامشخصی از دانشجویان را که گرفته بودند سوار کردند و بردند. بعد از چند روز متوجه شدیم که دانشجویان بازداشت شده را به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل کرده اند که در خصوص نوع برخوردهای شنیع با آنها هم گزارش های زیادی در رسانه های منتشر شد."

فرهاد رهبر و ورود مهاجمین
او در پایان به دو نکته اشاره می کند و می گوید: "طبق پیگیری های دانشجویان مشخص شد که فرهاد رهبر رئیس دانشگاه، دستور ورود نیروهای پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی را تائید کرده بوده، در حالی که او هیچ حقی ندارد چنین اجازه ای بدهد. نکته دوم اینکه روی سینه بعضی از نیروهای مهاجم سپاه نوشته شده بود«» سپاه حمزه» که بعد بوسیله یکی از بسیجی ها که با دانشجویان همکاری می کرد متوجه شدیم سپاه حمزه در سه راه افسریه، واقع در شرق تهران پادگان دارد و این نیروها را از آنجا به دانشگاه انتقال داده بودند. من با چشم خودم دیدم که با تفنگ ساچمه ای پنجاه ساچمه به سینه دانشجویی زدند که روی چمن های پشت کتابخانه او را خوابانده بودند. من بعد از آن شب دیگر این دانشجو را ندیدم. فردای شب حمله به کوی هم چند تن از مقامات برای بازدید به کوی آمدند. بعد از بازدید آنها مسئولان دانشگاه از تمامی دانشجویان خواستند هر چه سریع تر کوی را تخلیه کنند."

برغم گذشت هشت ماه از حمله وحشیانه نیروهای سه گانه پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی دانشگاه و با وجود اینکه پرونده ای نیز در همین خصوص درمجلس تشکیل شده، هنوز هیچ یک از دستگاه های ذی ربط برای رسیدگی به این پرونده و محاکمه آمران و عاملان این حمله هیچ اقدامی انجام نداده است. گفته می شود در حمله نیروهای مهاجم به کوی دانشگاه که دومین حمله خونین به دانشگاه طی سه دهه اخیر بوده، دست کم پنج دانشجو کشته، صدهاتن مجروح و ده ها تن بازداشت شده اند. مقامات مسئول تا کنون بارها بر سر اینکه چه کسی دستور حمله به کوی دانشگاه را صادرکرده با هم بحث کرده اند، اما هنوز به طور مشخص از شخص خاصی اسم برده نشده است.

 
سامناک آقایی

روز

قرار بازداشت حشمت الله طبرزدی تمدید شد


پارس دیلی نیوز:قرار بازداشت حشمت الله طبرزدی فعال سیاسی در بند توسط دادسرای واقع در زندان اوین برای مدت نامعلومی تمدید شد.

قرار بازداشت حشمت الله طبرزدی فعال سیاسی در بند که روز 7 دی ماه پس از رویدادهای تاسوعا و عاشورا توسط 5 تن از ماموران وزارت اطلاعات در منزل شخصی خود بازداشت و به بازداشتگاه امنیتی بند 209 منتقل شد بود توسط دادسرای مستقر در زندان اوین به مدت نامعلومی تمدید شد.

این فعال سیاسی پنج شنبه گذشته در زندان اوین با فرزندش ملاقات کرده بود، طبرزدی در ملاقات با فرزندش اعلام داشت از آنجايی كه اتهامات منتسب به ايشان سياسی است، بنا بر نص صريح اصل 168 قانون اساسی محاكمه اش بايد در دادگاه علنی و با حضور هيات منصفه برگزار شود.
در خصوص وضعیت پرونده، وکیل نامبرده نیز در گفتگو با هرانا مدعی شد "پرونده وی در شعبه 12 بازپرسی است و محتوای پرونده تنها یک صورت جلسه بازداشتی و یک شماره پرونده است"
لازم به ذکر است حشمت الله طبرزدی از فعالین دانشجویی و سیاسی دهه 60 و 70 است که پیشتر به دلیل فعالیت های سیاسی بیش از 9 سال زندان را تحمل کرده است وی توسط 5 تن از ماموران وزارت اطلاعات روز ۷ دیماه ۱۳۸۸، پس از تظاهرات و در پي رويدادهای تاسوعا و عاشورا بازداشت و به بازداشتگاه امنیتی بند 209 منتقل شده است.

منبع خبر : خبرگزاری هرانا

اعدام ۸ نفر دیگر در حکومت الله تازی جنایتکار بر روی زمین


پارس دیلی نیوز:بنا به گزارش برخی رسانه ها ،هشت نفر دیگر در ایران تحت عنواین مختلف به دار آویخته شدند.
3 نفر به جرم قتل چند پلیس در بیرجند به دار آویخته شدند. اجرای احکام اعدام در حضور خانواده مقتولین صورت گرفت. در کرمان نیز ۵ نفر دیگر به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شدند.

به گزارش رسانه های حکومتی ، دادگستري خراسان جنوبي اعلام کرد سه تن از افراد مسلح امروز در بيرجند به دار مجازات آويخته شدند. اين افراد که اخيرا در شرق کشور جمعي از مامورين انتظامي را به شهادت رسانده اند، بر اساس حکم دادگاه انقلاب اسلامي به اعدام محکوم شده بودند. حکم صادره که به تاييد دادستاني کل کشور نيز رسيده است با حضور خانواده هاي شهدا در بيرجند به مرحله اجرا در آمد.

روابط عمومي دادگستري کرمان نیز اعلام کرد: پنج تن از قاچاقچيان مواد مخدر با حکم دادگاه انقلاب اسلامي کرمان به دار مجازات آويخته شدند. حکم اعدام روح الله.خ، سعيد.م، شکرالله. ن، فريدون.ن و ذبيح الله.خ که اعضاي يک باند قاچاق مسلحانه مواد مخدر بودند در زندان کرمان به اجرا درآمد .
به گزارش سازمان‌‌ها‌ی مدافع حقوق بشر در سال گذشته میلادی بیش از ۳۰۰ نفر در ایران اعدام شدند. ایران در کنار چین، عربستان سعودی، پاکستان و آمریکا جزو پنج کشوری است که ۹۵ درصد احکام اعدام در جهان را صادر می‌کند.

احکام سنگین زندان برای برخی از بازداشت شدگان اخیر



ایران پرس نیوز:برگرفته از سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر


امید منتظری به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد

امید منتظری از متهمین دادگاه عاشورا به شش سال حبس تعزیری محکوم شد. صبح روز گذشته، ۸ اسفندماه این حکم از سوی قاضی صلواتی به وی ابلاغ شد. این در حالی است که در هیچ یک از مراحل بازجویی و دادگاه به وکیل وی اجازه حضور داده نشد و حتا وی موفق به خواندن پرونده نیز نشده است. این رویه کاملا بر خلاف اصول قانون اساسی است.

امید منتظری روز هفتم دی‌ماه زمانی که برای پیگیری وضعیت مادر ومهمانان بازداشت‌شده در شب گذشته در منزلشان به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مراجعه نموده بود بازداشت گردید. هم اکنون بیش از دو ماه است که در زندان به سر می‌برد. مهین فهیمی از مادران صلح در روز بیست بهمن‌ماه به قید کفالت آزاد شد.

در طی این مدت بسیاری از فعالان حقوق بشر در سراسر دنیا خواهان آزادی وی شدند.امید منتظری دانشجوی سال آخر حقوق در دانشگاه علامه طباطبایی در مقطع لیسانس و شاعر و روزنامه‌نگار است. مقالات او در حوزه‌های فرهنگ و اندیشه در روزنامه‌های رسمی داخل کشور نظیر فرهنگ آشتی و خبر تاکنون چاپ شده است. پدر وی حمید منتظری از زندانیان سیاسی اعدام‌شده درسال ۶۷ می‌باشد.


علی کانطوری به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد

علی کانطوری، از فعالان دانشجویی طیف چپ از سوی شعبه ۱۰۴ دادسرای عمومی سنندج به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در ۴ اسفندماه به وکیل این فعال دانشجویی ابلاغ شده است.

وکیل کانطوری بیست روز فرصت دارد تا نسبت به حکم صادره اعتراض کرده و درخواست تجدیدنظر دهد. این حکم در حالی صادر می‌شود که کانطوری تمام اتهامات وارده را در دادگاه رد کرده است و به گفته وکیل مدافع وی هیچ دلیلی دال بر اثبات مجرمیت کانطوری وجود ندارد.

گفتنی است، شعبه رسیدگی‌کننده به پرونده کانطوری در ابتدا شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به قضاوت صلواتی بود اما پرونده این فعال دانشجویی، جهت رسیدگی به دادسرای سنندج ارسال گشت.

کانطوری دی‌ماه سال ۸۶، نزدیک محل سکونتش در قزوین بازداشت و به بند ۲۰۹ اوین و سپس زندان قزل‌حصار منتقل شد. او پس از تحمل پنج ماه بازداشت، خردادماه سال ۸۷ با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. او در رابطه با پرونده دیگر خود، در دادگاه انقلاب سنندج به ۳۲ ماه حبس به اتهام تبلیغ و تبانی و اقدام علیه امنیت ملی محکوم شده بود.

در مردادماه سال جاری نیز، ۶ نفر با لباس شخصی با حضور در منزل مسکونی علی کانطوری، اقدام به تفتیش منزل و ضبط وسایل شخصی وی کردند.


حکم شش سال حبس تعزیری هنگامه شهيدي تایید شد

خبرگزاری هرانا- این روزنامه‌نگار دربند، از سوی دادگاه تجدید‌نظر، به اتهام تبلیغ علیه نظام، تبانی و اجتماع و عضویت در تشکیلاتی که علیه امنیت کشور اقدام نموده است و توهین به رئيس‌جمهور، به شش سال حبس تعزیری و پرداخت پنجاه هزار تومان وجه نقد، محکوم شده است.

محمد مصطفایی وکیل هنگامه شهیدی در وبلاگ خود عنوان کرده است که حکم دادگاه بدوی، با تخفیف در مورد اهانت به ریاست جمهوری، به شش سال حبس و پرداخت پنجاه هزار تومان وجه نقد تبدیل شده است. این حکم در تاریخ 5 اسفند‌ماه صادر شده و درست روز بعد از تایید حکم، هنگامه شهيدي جهت سپری کردن دوران محکومیت خود، بازداشت شده است. رای دادگاه امروز، از سوی مدیر شعبه 54، به مصطفایی ابلاغ شد.

وكيل مدافع شهيدي همچنین اظهار داشته است که موکلش از شرایط روحی مناسبی برخوردار نیست.

هنگامه شهیدی فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار، در پی احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات و مراجعه به آنجا، در روز پنج‌شنبه 6 اسفندماه، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

این فعال حقوق مطبوعات، خبرنگار سیاسی و نویسنده زن ایرانی، پیش از این، در تاریخ 9 تیرماه و در جریان بازداشت‌های گسترده فعالان سیاسی پس از انتخابات، دستگیر شد و مدت 50 را روز در سلول انفرادی بند 209 به‌سر برد. شهیدی در مدت بازداشت خود تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی قرار گرفته بود.

وی از روز 3 آبان‌ماه در اعتراض به ادامه بلاتکلیفی‌اش دست به اعتصاب غذا زد و در دهم آبان، با تودیع قرار وثیقه 90 میلیون تومانی، از زندان آزاد شد. چندی پیش نیز از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب، به شش سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شد که این حکم، با تخفیف در دادگاه تجدید نظر، به شش سال و پرداخت پنجاه هزار تومان وجه نقد تبدیل شده است.

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

چهارشنبه سوری امسال را به روز عزای رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی تبدیل می کنیم


*** چهارشنبه سوری امسال , باشکوهتر از هر سال ***







*** شعارهای پیشنهادی برای چهارشنبه سوری امسال***

آی بته بته بته؛ رژیم باید بیفته!


 
چه چهارشنبه، چه نوروز؛ قیام ملی پیروز!


 
ولایت حرف مفته، رژیم باید بیفته؛ اگر چه پوست کلفته!


 
امسال سال آخره؛ کل رژیم باید بره!


 
کشته ندادیم که سازش کنیم؛ رهبر قاتل رو ستایش کنیم!


 
نه سازش، نه تسلیم؛ ملت بی شکستیم!


 
جمهوری اسلامی، با هر نشان و نیرنگ؛ نابود باید گردد!


 
حکومت ایرانی، بر پایهٔ رفراندوم عمومی؛ ایجاد باید گردد!

۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

چهارشنبه سوری امسال را به جهنمی برای رژیم تبدیل کنیم


دگر باره نوروز اين كهن آيين ايرانی از راه می رسد . نوروز برای ايرانيان نه تنها يک آيين خجسته است و پاسداشت آن بایستنی است كه در طول زمانه همواره وسيله ای برای مبارزه با دشمن بدطينت اين مرز و بوم نيز بوده است.

چه بسا حمله تازيان و مغولان كه ايران را يكپارچه غرق در خون كرد نيز نتوانست نوروز را از ذهن ايرانيان به در برد كه برعكس هر زمان بيگانه ای پا در اين خاک نهاد و در انديشه نابودی ايران و آيين ايرانی بود ، اهميت برگزاری آيين های نوروزی دو چندان جلوه كرده است.

اكنون نيز ايران گرفتار است. گرفتار ظلم و جور ناشی از حاكميت رژيمی پلید كه وجودش برای نابودی ايران و فرزندان ايران زمين است.


هموطنان مبارز؛

بار دگر نوروز از راه می رسد. برگزاری هر چه گسترده تر و آشكارتر آيين های نوروزی وظيفه ملی - مبارزاتی ماست و در ميان آيين های نوروزی ، كه برگزاری دسته جمعی آن ميسر است ، چهارشنبه سوری بهترين فرصت برای نمايش عشق به ميهن و آيين های ميهنی و اعلام انزجار از رژيم خونخوار و جنایتکار حاكم بر ميهنمان است.


برای حضور در مراسم چهارشنبه سوری امسال به ديگر هموطنانمان در خيابان ها و مراكز اصلی شهر محل سكونتمان بپيونديم تا ضمن نشان دادن اتحادمان ، بار ديگر ، و اينبار پرقدرت تر از هميشه ، صدای دادخواهيمان را به گوش جهان و جهانيان برسانيم.

*** چهارشنبه سوری امسال ,  با شکوهتر از هر سال***

با سپاس از وبسایت ایران پرس نیوز

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

***فيلم منتشر نشده از حمله به كوی دانشگاه***


در حمله ی وحشیانه ی اراذل و اوباش بسیجی" انصار حزب الله" به کوی دانشگاه تهران در 25 خرداد 1388 ، پنج تن از دانشجویان مبارز و بی دفاع کشورمان جان باختند : "فاطمه براتی ، کسری شرفی ، کامبیز شعاعی ، محسن ایمانی ، مبینا احترامی" که رژیم خونخوار جمهوری ننگین اسلامی از ترس واکنش عمومی ، پیکر خونین این جوانان آزادیخواه را شبانه در بهشت زهرا به خاک سپرد.


فیلم در 2 قسمت در YouTube:



گزارش CNN از فیلم حمله مزدوران جنایتکار رژیم اشغالگر جمهوری کثیف اسلامی به دانشجویان بی دفاع کوی دانشگاه:


بازداشت شیر زن ایرانی به خاطر حمل پلاکارد علیه پاسدار تیر خلاص زن احمقی نژاد


پارس دیلی نیوز:شیر زن جواني كه هنگام حضور پاسدار تیر خلاص زن محمود احمقی نژاد جنایتکار در اصفهان پلاكارد "‌ای مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست"حمل مي‌نمود،دستگير شد.
سایت حکومتی جهان وابسته به گروه سرکوب نوشت: در پي سفر دوره‌اي احمقی نژاد و هيئت دزدان دولت به اصفهان و سخنراني اين مردک ابله در جمع مردم اين شهر يك خانم جوان با هدف بر هم زدن جو استقبال كنندگان اقدام به حمل پلاكاردي با مضمون "‌اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست" نموده بود كه چندی پیش توسط نيروهاي سرکوبگر و وحشی امنيتي منطقه شناسايي و دستگير شد.
وي در بازجويي‌هاي اوليه گفته است در برخي از تجمعات پس از انتخابات كارهايي نظير پاره نمودن عكس خمینی کثافت گور به گور شده و سید علی گدای خامنه ای تریاکی قاتل را انجام ‌داده است.

گفتني است در هنگام بازداشت اين شخص تعداد ديگري پلاكارد بامضامين ضد حکومتی كشف و ضبط گرديده كه براي توزيع بين مردم آماده شده بود.

بزرگداشت مراسم چهلمين روز شهادت مصطفی کریم بیگی

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

گزارشی از بزرگداشت مراسم چهلمين روز شهادت مصطفی کریم بیگی

حدود ساعت 4 عصر روز پنج شنبه 29 بهمن ماه جمعی از مادران عزادار در مراسم گراميداشت چهلمین روز در گذشت شهید مصطفی کریم بیگی در روستای جوقین از توابع شهریار حضور یافتند.

وقتی به آنجا رسیدیم, سر مزار مصطفی مادر ،عمه و وابستگان او به گرمی از ما استقبال کردند و چه دردمندانه می گریستند.مراسم با شکوهی بود.تعداد زیادی از اهالی روستا ،وابستگان و عده ای از تهران برای اعلام همدردی حضور داشتند.
او در حالی که گلوله ای به پیشانی اش اصابت کرده بود از بالای پل کالج به پایین پرت شده بود. هنگامی که به مدت 14 روز خانواده او در نهایت استیصال دم زندان اوين ،آگاهی و ... مراجعه می کردند ، با جستجوی کامپیوتری عکس او به آنها می گفتند رويت نشد. بالاخره بعد از 14 روز در سردخانه کهریزک در میان خیل اجساد موجود در آنجا جنازه پسر خود را می یابند. به خانواده اعلام شد به شرطی جسد تحویل داده می شود که بپذیرند مصطفی در اثر برخورد با شيئی نوک تيز کشته شد ، همینطورعنوان شد اگر بپذیرند که اعلام نمایند مصطفی بسیجی بود یک قبر دو طبقه در بهشت زهرا به آنان اختصاص داده می شود و در غیر این صورت فقط مجاز بودند شبانه اورا دفن کنند و با زیر بار نرفتن خانواده، نهایتا در روستای جوقين و شبانه با حضور ماموران دفن شد.

عکسی با چهره ای بسیار معصوم و دلنشین بر مزارش بود ،مادر می گوید این عکس را درست چند روز قبل از مرگش گرفته بود و گفته بود این عکس برای مراسم ترحیم کاملا مناسب است ، من کاملا حاضرم برای راحتی آیندگان از جونم بگذرم و هیچ بیمی از مرگ ندارم.

مادر گريان می گويد پسرم ستون خانه ام بود ،پاک و معصوم بود ،بدون سحری روزه می گرفت ،نه دروغ نه بدزبانی و نه بی احترامی، با رفتنش کمرم شکست. چطور ممکنه در روز عاشورا کسی را با این قساوت بکشند؟
می گوید پسرم 14 روز در سردخانه بود ،سرش فقط صورت داشت و بقیه کاسه سرش متلاشی شده بود و وقتی شب هنگام دفنش می کردیم تازه جسد از انجماد در آمده بود و خونش راه افتاده بود و دستم پر از خون پسرم شده بود ،هیچ چیزی ارزنده تر از خون پسرم نبود که ریخته شد ،پس من هیچ شرطی را نمیپذیرم.
دردهایش بیشمارند و شنیدنش بندبند وجود هر انسانی را به لرزه در می آورد که چگونه موجوداتی با ظاهری انسان نما میتوانند اینگونه خشن و سفاک باشند؟ میگوید در طول این 14 شبانه روز ،روزها موبایل پسرم خاموش بود و هر شب بعد از ساعت 12 با موبایلش به خانه مان زنگ میزدند و صدای نفس نفس زدن ممتد و خسته کسی ازآن طرف شنیده میشد ،این کار در طول هر شب چندین بار تکرار می شد.

میگوید هنگام راه رفتن درخیابان ناخودآگاه گریه ام میگیرد، هرلحظه فکر میکنم کنارم ایستاده برمیگردم و میبینم تنهایم ، گاهی هم فکرمیکنم این از خود خواهیم است که او را اینقدر کنار خود و برای خود آرزو میکنم ،اوخواست تا برای همه باشد و رفت .

دراین زمان با همه وجود معنی فریادهای او را هنگامی که از مادران می خواست یکصدا و آنچنان بلند خدا را فریاد کنند تا عرش را به لرزه درآورند درک میکنم. صحنه فریاد خدا ،خدای مادران در پایان مراسم دل هر انسانی را به درد می آورد، او فقط با همین چند کلمه تمامی حقوق مادرانه خود را فریاد می کرد .

برای پذیرایی از میهمانان تاکید ویژه ای می شدکه حتما خيار و آب سيب توسط حضار برداشته شود و بعدا فهمیدم خواهر مصطفی او را بخواب میبیند که مصر است در میان میهمانان درکنار میوه ها سیب و خیار به عنوان نماد سبز پخش شود، هنگام خداحافظی درداخل هیچ بشقابی خیار نبود.

حوالی ساعت 6 مجبور بودیم خداحافظی کنیم ، مادرش میگفت: درکنار شما احساس خوبی دارم وکمی سبک می شوم و ما چقدر آرزو میکردیم تا کمی و فقط کمی ، ازدردهای بی شمارش را بکاهیم .
راهش پر رهرو ، یادش گرامی باد،

4 اسفند 1388 برابر با 23 فوریه 2010

هشتاد درصد بازنشستگان زیر خط فقر زندگی میکنند

پارس دیلی نیوز:رییس کانون بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی می‌گوید که ۸۰ درصد بازنشستگان تحت پوشش این سازمان، زیر خط فقر هستند.
علی‌اکبر خبازها گفته که «حداقل حقوق ۸۰ درصد بازنشستگان ۳۵۳ هزار تومان است و باید اذعان داشت تمامی این بازنشستگان زیر خط فقر هستند. »
سازمان تامین اجتماعی بیش از یک میلیون و ۴۰۰ هزار بازنشسته دارد که اغلب آن‌ها با مشکلات عدیده مالی مواجه هستند.به گفته آقای خبازها، در جامعه امروز و با توجه به نرخ تورم، کسانی که دریافتی کمتر از ۸۰۰هزار تومان دارند، جز جمعیت زیر خط فقر محسوب می‌شوند.
این مقام مسوول، حداکثر حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی را یک میلیون و ۷۰۰هزار تومان اعلام کرده است.

بر گرفته از رادیو کوچه

سر دادن سرود یار دبستانی در مقابل زندان اوین

پارس دیلی نیوز:زندانیان آزاد شده همراه با خانواده ها و مردم در مقابل زندان اوین سرود یار دبستانی سر دادند.
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،خانواده ها و مردم تهران برای شبهای متمادی در مقابل زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی شدند.

علیرغم سرمای زمستان از غروب روز سه شنبه 4 اسفندماه تعداد زیادی از خانواده های و مردم تهران در مقابل زندان اوین تجمع کردند و بر آزادی زندانیان سیاسی تاکید کردند.خانواده ها که از مادران و پدران سالخورده هستند و سن بعضی از آنها تا 80 سال می رسد و به سختی قادر به راه رفتن هستند در انتظار آزادی عزیزان خود بسر می برند.

در اثر پافشاری و ایستادگی خانواده ها تعداد دیگری از زندانیان سیاسی از بند ولی فقیه رههایی یافتند و به آغوش خانواده های خود بازگشتند . حوالی ساعت 21:50 یکی از دستگیرشدگان که از درب زندان مخوف اوین خارج می شد هنوز 2 الی 3 پله از درب دور نشده بود که دستان خود را به علامت پیروزی بالا برد و شروع به خواندن سرود یار دبستانی نمود و بلافاصله توسط خانوادهها و مردم همراهی شد و به شکل فریادهای اعتراض آمیز در آمد.

در این زمان تعداد از پاسداران از زندان اوین شتاب زده بیرون آمدند و با فریادهای غضب آلود شروع به فریاد زدن کردند که اگر ادامه دهید دیگر کسی را آزاد نخواهیم کرد ولی حاضرین تا پایان این سرود ادامه دادند.

کسانی که سالخورده هستند بخاطر سرمای زمستان در ماشینهای خود باقی می مانند ولی به محض آزادی هر زندانی پدران و مادران مسن از خودروهایشان بیرون می آیند و همراه با سایرین به دست زدن و شادی کردند می پردازند.این مسئله باعث خشم نیروهای سرکوبگر می شود.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

04 اسفند 1388 برابر با 23 فوریه 2010

آقای عبدالمالک ریگی رهبر جنبش مقاومت مردمی ایران "جندالله" توسط نیروهای وحشی و بی شرف رژیم خونخوار جمهوری کثیف اسلامی بازداشت شد


۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

فردا مراسم بیستمین سالروز تولد سهراب در بهشت زهرا


ایران پرس نیوز:سایت ندای سبز آزادی: چهارم اسفندماه بیستمین سالروز تولد سهراب اعرابی یکی از جانباختگان مظلوم جنبش سبز است. سهراب اعرابی تنها ۱۹ سال داشت که توسط رژیم خونخوار جمهوری کثیف اسلامی به شهادت رسید. او چهارم اسفند امسال ۲۰ ساله می‌شود. مادرش پروین فهیمی و برادرش سیامک اعرابی همچنان در غم شهادت مظلومانه او داغدار و سیاه ‌پوشند. آن‌ها چهارم اسفند بر سر مزار او در قطعه ۲۷۵ بهشت زهرا حاضر خواهند شد تا اولین تولدش را بدون خود او جشن بگیرند. این مراسم از ساعت ۳ بعد از ظهر چهارم اسفندماه به مدت یک ساعت و نیم در بهشت زهرا برگزار خواهد شد. شنیده شده است که تعداد زیادی از سبزهای مقیم تهران قصد دارند به صورت گروهی در این برنامه شرکت کنند و با نثار گل به بازماندگان تولد این جانباخته راه آزادی ایران را جشن بگیرند و یادش را زنده کنند.

یک زندانی بی دفاع در اثر شکنجه های وحشیانه در زندان گوهردشت کرج جان باخت


پارس دیلی نیوز:بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یکی از زندانیان بند 1 زندان گوهردشت در اثر شکنجه های وحشیانه کرمانی و فرجی به قتل رسید.

روز دوشنبه 3 اسفند ماه زندانی یاور خدا دوست در اثر شکنجه های غیر انسانی کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان به قتل رسید. پیکر این زندانی به بهداری زندان منتقل و در حال حاضر در سردخانه این زندان نگهداری می شود.

یاور و لطیف خدا دوست دو برادر زندانی که در سالن 3 بند 1 زندان گوهردشت کرج زندانی بودند. مدتی پیش، از سالن 3 به سلولهای انفرادی سالن 2 که معروف به سگدونی است منتقل کردند.آنها پس از یورش گارد زندان و بازرسی سلول آنها به سلولهای انفرادی منتقل شدند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، شکنجه زندانیان بی دفاع که منجر به مرگ آنها شده است را به عنوان یک جنایت محکم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عاجل برای پایان دادن به شکنجه ها در زندانهای ولی فقیه است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

03 اسفند 1388 برابر با 22 فوریه 2010

به بهانه سوم اسفند، به یاد رضا شاه ،بزرگ مرد تاریخ ایران

پارس دیلی نیوز

"رضا شاه را تنها در زمان حياتش بزرگ نناميدند که بگوييم حاصل ترس بود يا تملق. امروز هم بزرگ ناميده می‌شود که بيش از شش دهه از درگذشتش می‌گذرد و مُلکش با دگران است. رضاشاه را بزرگ می‌نامند و می‌ناميم از آنجا که آرزوهای بزرگ داشت و کارهای بزرگ کرد، آرزوها و کارهای بزرگ برای ايران. او را بزرگ می‌داريم چون ميهنمان را دوست داريم. هرچه هم بيشتر از زمانه او دور می‌شويم بيشتر به بزرگی او پی می‌بريم ."


برای خواندن عهد‌نامه يک عشق، عشق‌نامه يک عهد به قلم

بهمن اميرحسينی ، بر روی لینک زیر کلیک کنید:



*************

هر روزکه صفحه تاریخ ورق می خورد ، ایرانیان بیشتر با رضا شاه بزرگ آشنا شده و بیش از پیش جای خالی بزرگمردی که کشور را از هرج و مرج آسوده کرد وایران را از ژرفنای تاریکی به زلال روشنائی هدایت کرد حس می کنند.

امروز رضا شاه بزرگ در میان ایرانیان نیست ، ولی ملت ایران او را از یاد نبرده و خدماتی را که برای ایران و ایرانی انجام داد فراموش نکرده است . اگر مام میهن فرزند رشید و دلاوری چون رضا شاه بزرگ را به ما هدیه نکرده بود ، ایرانی که می شناسیم ، به این صورت روی نقشه به چشم نمی خورد و... شاید وجود نداشت . باید سفرنامه های او را با هم بخوانیم تا در یابیم کشوری که امروز به نام ایران شناخته می شود چگونه و با چه بهائی بنا شده است.

برای دیدن سایتی که برای دوستاران رضا شاه بزرگ تهیه شده است ،به لینک زیر مراجعه کنید



فیلم کوتاهی از رضا شاه بزرگ در لینک زیر:


درود بر روان پاک بزرگ مرد تاریخ ایران " رضا شاه بزرگ"

سوء قصد به جان منصور اسالو در زندان گوهردشت کرج

زندانی سیاسی آزاد باید گردد

ایران پرس نیوز:بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،صبح روز دوشنبه زندانی سیاسی منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد از یک سوء قصد جان سالم بسر برد.

روز دوشنبه 3 اسفند ماه منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه در هواخوری بند 4 زندان گوهردشت کرج هنگامی که با 2 زندانی دیگر در حال صحبت کردن بود با تیزی و از پشت مورد تهاجم قرار گرفت. که با هوشیاری زندانیان و واکنش به موقع او از خطر جدی نجات یافت.این حمله در حضور پاسدار بندی بنام حسن پور و فرددیگر بنام مرادی سر وکیل بند صورت گرفت. پاسداربندها هیچی اقدامی برای ممانعت از یورش انجام ندادند و بعد از اینکه زندانیان سیاسی نسبت به این حمله و بی عملی آنها اعتراض کردند آنها فقط اقدام به گرفتن تیزی از فرد مهاجم کردند و او را رها کردند . فرد مهاجم همچنان به سوی آقای اسالو حمله می کرد و می گفت :که ترا می کشم و به عربده کشی خود ادامه می داد.
این فرد قبل از این در مقابل فروشگاه چند بار سعی به ایجاد درگیری فیزیکی با آقای اسالو را داشت و چند بار بر سینه ایشان با مشت کوبید ولی آقای اسالو با بردباری واکنشی از خود نشان ندادند.اما زندانیانی که شاهد این صحنه بودند به دفاع از آقای اسالو برخواستند و فرد مهاجم را عقب نشاندند.
فرد مهاجمی که به زندانی سیاسی منصور اسالو حمله کرد. سید محمد حسینی از اعضای سپاه پاسدارن است که به جرم قتل همسرش در زندان بسر می برد. یورش امروز به آقای اسالواز پیش طراحی شده بود که بدستور وزارت اطلاعات و با طراحی علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان و کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات و محمود مغنیان رئیس بند 4 به اجرا گذاشته شد. این چندمین باری است که طرح حمله ناموفق علیه زندانیان سیاسی در بند 4 به اجرا گذاشته می شود و هدف از این حملات برای حذف فیزیکی آقای اسالو و سایر زندانیان سیاسی می باشد.
پیش از این آقای منصور اسالو را به مدت 1 هفته به سلولهای انفرادی بند 5 انتقال دادند. انتقال آقای اسالو به دستور کرمانی رئیس اطلاعات زندان گوهردشت صورت گرفته بود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،حملۀ از پیش طراحی شده به زندانی سیاسی منصور اسالو جهت حذف فیزیکی او هشدار می دهد و آن را محکوم می کند واز دبیرکل و کمیسر عالی حقوق بشر برای نجات جان زندانیان سیاسی در ایران استمداد می طلبد.

3 اسفند 1388 برابر با 22 فوریه 2010

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

25 اسفند چهارشنبه سوری امسال غوغا می کنیم



*** چهارشنبه سوری امسال , باشکوهتر از هر سال ***






در دل آتش هم ما می جنگیم


تالار گفتگوی چهارشنبه سوری راه اندازی شد:

هدیه سالنامه خاندان پر افتخار پهلوی به برخی داروخانه های تهران


پارس دیلی نیوز:خبر آنلاین:اخیراً سالنامه‌هایی منقوش به تصاویر پادشاهان و خانواده پر افتخار پهلوی از سوی یک شرکت داروسازی به عنوان هدیه به برخی از داروخانه‌های تهران اهدا شده است.
صراط نوشت؛ اخیراً سالنامه هایی منقوش به تصاویر پادشاهان و خانواده پهلوی از سوی شرکت داروسازی ف (سهامی خاص) به همراه محصولات دارویی به عنوان هدیه به برخی از داروخانه های تهران اهدا شده است.
در این سالنامه ها عکس رضا شاه بزرگ و شاهنشاه آریامهر بزرگ در کنار پرچم ایران با آرم شیر و خورشید منتشر شده است.
گفتنی است در سالنامه های مذکور تاریخچه‌ای از سلسله پادشاهی در ایران طی 2500 سال گذشته و شرحی از زندگی خاندان پهلوی‌ به همراه عکس های خانواده پهلوی منتشر شده است.

مادران عزادار؛ قهرمانان این سو و آن سوی دیوار اوین

(تصویر از آرشیو)

ایران پرس نیوز:انتشار:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
مشاهدات یکی از مادران عزادار
قهرمانان این سو و آن سوی دیوار اوین

مادران عزادار از روز عاشورا هر چند شب یکبار و از 20 دی ماه که 14 نفر از دوستانمان را به جرم مادر بودن و پیگیر بودن حق فرزندان خود به زندان اوین منتقل کردند تا کنون تقریبا هر شب چند ساعتی همراه با خانواده دیگر زندانیان و مردمی که برای حمایت از فرزندان شجاع این مرزوبوم می آیند جلوی زندان اوین حضور دارند .
در این بین البته برای چندمین بار تعدادی از دوستانمان در اوین بسر می برند . این بار چند شب قبل از 22 بهمن به خانه هایشان ریختند و به بهانه پیشگیری از وقوع جرم دستگیر و راهی اوین کردنشان و من ماندم که وزارت اطلاعات واقعا چقدر بفکر مادران است که نکند کاری دست خودشان بدهند ! این مادران همچنان در بازداشت بسر می برند .
در طی این شبها شاهد اتفاقات قشنگ بسیاری جلوی اوین بودم که بر آن شدم برخی از آنها را با دیگران قسمت کنم . مهمترین تغییری که به وضوح قابل تشخیص است این است که اوایل خانواده ها بسیار ناامید و دلمرده به نظر می رسیدند . به یاد دارم وقتی شب 22 دی ماه مادران را آزاد کردند و ما با شور و اشتیاق ، با دست و سوت به استقبالشان رفتیم اکثراً نگران بودند که نکند شادی و دست زدنمان باعث شود تا فرزندان در بندشان مورد غضب زندانبانان قرار گیرند ، اما کم کم با ادامه پیدا کردن این رویه توسط مادران و استقبال خانواده های دیگر در شب های متوالی از آزادی تک تک زندانیان این جو سنگین شکسته شد تا جایی که اکنون مردم از همه قهرمانانشان با صلوات ، دست زدن و سوت استقبال می کنند .
- از جمله وسایل شخصی که به زندانیان می دهند حوله است که یکی از جوانان که تصادفا حوله اش سبز بود در لحظه آزاد شدن آن را بر روی دوشش انداخت و انگشتانش را به علامت V بالا برده که جمعیت بی امان تشویقش کردند .
- شاهد آزادی جوانی دیگر بودیم که برای چهارمین بار در جریان اعتراضات بعد از انتخابات دستگیر و راهی اوین شده بود هنگام آزادی پدرش با لبخند و در عین حال با بی حوصلگی با دست به او اشاره کرد که این بار خودش بیاید پایین و پسرش به محض پایین آمدن پرسیده بود : 22 بهمن چند شنبه است ؟! و پدر در جواب گفت : اینبار اول وثیقه ات را آماده میکنی و بعد می روی .
- دختر جوانی را دیدم که به محض آزادی بر خاک بیرون از زندان و آزاد وطنش بوسه زد .
- دختران و پسرانی که به محض بیرون آمدن از زندان دنبال خانواده دوستان خود بودند تا از حال فرزندانشان باخبرشان سازند و یا پیغامهای دوستانشان را به خانواده ها برسانند .
- زنان و مردانی که پس از آزادی با حوصله تمام به سوالات تک تک خانواده ها جواب می دادند و تلاش می کردند به آنها روحیه دهند و بگویند فرزندانشان قوی و پر صلابت هستند ، شما قوی باشید .
- زندانیان بسیاری که هنگام آزادی با بالا بردن دستانشان به علامت V نوید پیروزی را می دادند و با تشویق گسترده مردم روبرو می شدند .
- شبی شاهد آزادی حجت الاسلام خلجی بودیم که هنگامی که ملبس به لباس روحانیت از در زندان بیرون آمد جمعیت یکصدا صلوات فرستادند و در این بین چندین نفر یادآوری کردند که سه صلوات پشت هم باشد تا به زندانبانان آزادی بگویند مردم احترامات ویژه را برای روحانیون واقعی ، به تشخیص خود و داوطلبانه قائل می شوند و تا زمانی که سوار خودرویش شود با صلوات ، دست و سوت از طرف مردم مشایعت شد .
- در شب 23 بهمن خانواده ای 15 نفره حضور داشتند که 8 نفرشان از شهرهای کوچک آمده بودند همراه با فرزندانی خردسال و مادربزرگی پیر تا در راهپیمایی جنبش سبز حضور یابند و برای تکمیل کار زیبایشان برای همراهی با زندانیان و خانواده هایشان جلوی زندان حضور یافتند ، در بینشان کودکانی 4 و 10 ساله حضور داشتند و مادربزرگی هفتاد و چند ساله که آمده بود در کنار نوه های خردسالش باشد تا فرزندانش فارغ از نگرانی برای نوه هایش در راهپیمایی حضور یابند چون می داند که اگر ساندیس ، مرغ ، گوشت و پول به از ما بهتران می رسد سهم مردم فحاشی ،گاز اشک آور ، باتوم ، زندان و شاید سرب داغ است . ترکیب سنی این خانواده بسیار جالب بود کودکانی 4 و 10 ساله ، پسردائی و دختردائی حدود 18 تا 20 ساله ، مادر و پدری حدوداً 30 ساله ، خاله ها و زن دائی هایی حدوداً 40 ساله ، دائی حدود 50 سال و مادربزرگی هفتاد و چند ساله . مادر کودک 4 ساله می گفت پسرش با بی صبری منتظر مرد شدن خود می باشد و هر از چند گاهی جلوی آینه می رود و از مادرش می پرسد اینها سیبیله ؟ من دارم مرد میشم ! آن شب کنار مادرش آمد و با زبان بسیار شیرین کودکانه گفت : مامان اگه من پشت اون دیوار برم کلی مرد میشم و وقتی مادر پرسید چرا ؟ جواب داد : دائی میگه ، و من از خود می پرسم آیا با چنین پشتوانه ای از نسل های مختلف که اینگونه همدل و همراه هستند حق داریم حتی لحظه ای در پیروزیمان تردید نکنیم ؟
- شب 28 بهمن حدود 50 نفر از فرزندان ایران در میان شور و اشتیاق فراوان خانواده ها و حامیانشان از زندان آزاد شدند . حداقل 6 نفر از دختران و پسران جوان با مدرک جرمشان که کیس کامپیوتری در بغلشان بود آزاد شدند . اکثر آنها بصورت جمع 4 و 6 نفره و تقریبا پشت سر هم بیرون آمدند و در این زمان بود که صدای شادی و دست و سوت مردم بی وقفه و پشت هم شنیده میشد .
- شب 30 بهمن ساعت 9 شب دم زندان بودیم وقتی رسیدیم دوستان گفتند ظاهرا دیگر آزادی نداریم و به خانواده ها گفتند که بروند ما گفتیم یک ساعت دیگر هم منتظر می مانیم . حوالی ساعت 9:30 بود که خانم و آقایی جوان را دیدیم که با چند شاخه گل رز زیبا و تازه به جمع نزدیک شدند . دختر جوان به جمع که رسید ابتدا یک شاخه را به پدری پیر داد و پس از آن یک شاخه دیگر را به من و همینطور شاخه های گل را بین جمعیت تقسیم کرد . در برگشتشان جلو رفتم و بار دیگر از این کار بسیار زیبایشان تشکر کردم و پرسیدم کسی از شما آزاد شدند ؟ پسر جوان در جواب با اندوه و اشکی در چشم گفت : نه ، از سال 67 دیگر امیدی به آزادیش نداریم آمدیم تا بگوییم که شما تنها نیستید ، ما هم با شما همدردیم و هیچ تفاوتی ندارد . فهمیدم که از خانواده اعدام شدگان سال 67 هستند و بسیار متاثر شدم و در جواب گفتم : کاملا درسته ، ما هم برای حمایت می آییم و آنها اصلا خود ما هستند و ما می توانستیم جای آنها باشیم چون آنان همان حرفی را زدند که ما زدیم . بار دیگر از آنها تشکر کردم و گفتم کارشان بسیار زیبا و با ارزش بود .
شاخه گل را به دختر یکی از مادران عزادار که در بند است دادم تا پس از آزادی مادرش به او تقدیم کند و حکایت امشب را باز گوید .
در جمع جلوی زندان دیگر همه آشنایند و صمیمی . اینجا جایی است که خانواده ها تصمیم گرفتند تا غمهای خود را با هم قسمت کنند و به جای گریستن در تنهایی می آیند تا کنار هم بایستند و به یکدیگر بگویند که تنها نیستند و حمایت خود از فرزندان ، پدران و مادران زندانی را با روحیه ای مصمم و امیدوار اعلام کنند .

01 اسفند 1388

تجمع گسترده خانواده ها و مردم تهران در مقابل زندان اوین


ایران پرس نیوز:تجمع گسترده خانواده ها و مردم تهران در مقابل زندان اوین منجر به آزادی تعداد از زندانیان شد
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،صدها نفر از خانواده های دستگیر شدگان قیام و مردم تهران در مقابل زندان اوین تجمع کردند و خواستار آزادی بی قید و شرط عزیزان خود شدند .
از ساعت19:00 خانواده های دستگیر شدگان ،،مادران عزادار و مردم تهران در مقابل زندان اوین تجمع کردند و بر خواست خود برای آزادی زندانیان سیاسی پافشاری کردند. جمعیت علاوه بر زیر پل، بر روی پله ها و تا نزدیک درب اصلی زندان اوین امتداد داشت. تخمین زده می شود که نزدیک به 1000 نفر در مقابل زندان اوین تجمع کردند.آنها بر آزادی زندانیان سیاسی پافشاری می کنند.
بر اثر ایستادگی و پافشاری خانواده ها و مردم، از ساعت 19:30 شروع به آزادی دستگیرشدگان کردند و تا ساعت 22:30 بیش از 20 نفر آزاد شدند. دستگیر شدگانی که آزاد می شدند با بالا بردن دستان خود به علامت پیروزی و لبخند زدن و گاها اشک شوق از خانواده ها و حاضرین تشکر می کردند.
با آزادی هر زندانی موجی از شادی جمعیت را فرا می گرفت و با دست زدن ،سوت کشیدن اوج احساسات خود را ابراز می داشتند. ابراز احساسات خانواده ها و مردم هر شب ابعاد تازه ای به خود می گیرد و لرزه بر اندام شکنجه گران مردم ایران در زندان اوین می افکند و همچنین باعث بالا بردن روحیه سایر اسیران مردم ایران که هنوز در زندان قرون وسطائی ولی فقیه بسر می برند، می شود.
تعدادی از خانواده ها به مناسبت آزادی عزیزانشان از اسارت اقدام به پخش شیرینی بین جمعیت می کردند.
از طرفی دیگر مادران عزادار و حامیان آنها اعتراضات هفتگی خود را امشب در کنار زندان اوین برگزار کردند. آنها از چند هفته پیش این اعتراضات را از پارک لاله به کنار زندان اوین منتقل کرده اند. علیرغم یورشهای وحشیانه و دستگیری 6 نفر از حامیان مادران عزادار که در بند مخوف 209 بسر می برند سعی داشتند با این دستگیریها در عزم جزم مادران عزادار خلل ایجاد کنند و به اعتراضات آنها پایان دهند ولی با ادامه یافتن اعتراضات مادران عزادار تمامی حسابهای سرکوبگرانه آنها نقش بر آب شد.

01 اسفند 1388 برابر با 20 فوریه 2010

خط فقر يک میليون تومان؛ دستمزد كارگران 374 هزار تومان



ایران پرس نیوز:کميته دستمزد خانه كارگر با بررسي موضوع مزد در جلسات متعدد، جمع‌بندي نظرات خود را در طي نامه‌اي سرگشاده به مسئولان كشور منعكس كرد.

به گزارش کارمندنیوز، در اين نامه آمده ‌است: کميته دستمزد خانه کارگر پس از جلسات مستمر و تحقيقات ميداني پيرامون تورم سال 89 و لحاظ کردن آن در دستمزد کارگران، بيانيه‌اي به شرح ذيل صادر كرده که اميد است مورد توجه اعضاي شوراي عالي کار و دست اندرکاران موضوع مزد قرار گيرد.

کميته بررسي حداقل دستمزد پس از تحقيق و تطبيق اسناد موجود با قيمت هاي جاري که توسط مراجع رسمي کشور از جمله بانک مرکزي و وزارت رفاه مورد تاييد قرار گرفته، به نتايجي دست يافته که ذيلاً عنوان مي‌شود.

اين کميته اميدوار است شوراي عالي کار با استفاده از اين تحقيقات و اطلاعات موجود در ساير مراجع و همچنين مذاکرات منطقي و همه جانبه، بتواند دستمزدي که حداقل نيازهاي کارگران را با توجه به واقعيات جامعه در برگيرد، تعيين کند. حداقل دستمزدي که بر اساس ماده 41 قانون کار بايد با توجه به دو شاخص تورم اعلام شده از سوي بانک مرکزي و همچنين حداقل مزد بدون آنکه مشخصات جسمي و روحي کارگران و ويژگي‌هاي کار محول شده را مورد توجه قرار داده و به اندازه‌اي باشد تا زندگي يک خانواده که تعداد متوسط آن توسط مراجع رسمي اعلام مي‌شود را تامين نمايد.

يقيناً دستمزد از يک طرف به عنوان عاملي در قيمت تمام شده محصول، با توجه به سهم آن در قيمت تمام شده و فروش و همچنين به عنوان عاملي براي تقاضاي کالا و خدمات توليد شده در جامعه، نقش بسيار مهمي بر عهده دارد، ولي حداقل رسالتي که براي آن بايد در نظر گرفته آن است که اين دستمزد بتواند حداقل نيازهاي اقتصادي و اجتماعي را که يک خانواده بايد از آن برخوردار باشد، تأمين کند تا کرامت و سلامت انساني تضمين شود.

افراط و تفريط در تعيين اين مقوله مهم اقتصادي ـ اجتماعي مي‌تواند لطمات جبران ناپذيري را هم براي بنگاه‌هاي اقتصادي و هم خانواده‌هاي کارگري در برداشته باشد، لذا در تعيين حداقل دستمزد دقيقاً بايد صرفا ديد کارشناسي داشت و تا حد امکان مسائل سياسي را از آن دور کرد.

در تعيين اقلام تعيين کننده سبد خوراکي ها، از جدول حداقل کالري مورد نياز يک خانوار 4 نفره که توسط وزارت رفاه تاييد شده است، استفاده شده، قيمت اقلام در پايان دي ماه 88 از ميادين تره‌ بار شهرداري که داراي حداقل قيمت‌هاي مصوب مي‌باشد گرفته شده است و در اين گزارش سعي شده که قيمت هاي حداقلي و در پاره‌اي موارد سبد قيمتي کالا مدنظر قرار داده شود و از واردکردن بهاي کالاها و خدماتي که مرجع رسمي ندارند، پرهيز شود.

اين گزارش حاوي تعاريفي از جمله خط فقر شديد يا گرسنگي ـ خط فقر مطلق و خط فقر نسبي و متوسط هزينه درآمد شهري است که مي‌تواند براي برخي سياستگذاري‌ها و تصميم‌گيرندگان در حوزه اصل 29 قانون اساسي هم قابل توجه باشد.

1- خط فقر شديد يا خط گرسنگي مجموع درآمدي است که بايد توسط خانوار هزينه شود تا افراد خانواده از خطر سوء تغذيه دور شوند و حداقل کالاي مورد نياز را براي حيات کسب کنند. اقلام و فراواني آن توسط وزارت رفاه تهيه شده‌ است.

خط فقر شديد يا گرسنگي بدست آمده در اين گزارش 1،496،670ريال است. عدد ريالي مورد نظر مي‌تواند ميزاني براي ايفاي تعهدات سازمان‌هاي حمايتي زير مجموعه وزارت رفاه قرار گيرد.

خانواده مورد نظر 4 نفر شامل پدر و مادر و کودکاني است که سن آنها بين 3 تا 6 سال است. کالري مورد نياز والدين هر يک 2000 کالري و کودکان 1800 کالري در نظر گرفته شده است.

2- بر اساس مستندات مراجع رسمي خط گرسنگي تقريباً 40 درصد خط فقر مطلق را به خود اختصاص مي‌دهد، به عبارت ديگر عدد 3.741.675 ريال ميزان خط فقر مطلقي است که در برگيرنده حداقل نيازهاي يک خانواده براي تضمين سلامت غذا و نيازهاي اجتماعي در سال 88 است.

عدد مذکور خط فقر مطلق را به ما معرفي مي‌کند. البته اين رقم ميانگين کشوري است، ولي همواره تهران و شهرهاي بزرگ به عنوان کلان شهرها تا سقف 20 درصد به لحاظ افزايش برخي هزينه‌ها مثل هزينه مسکن، اياب و ذهاب و ... بيشتر خواهد بود، لذا اين سبد هزينه براي شهرهاي بزرگ (ريال 4،166،010 =1.2× 3741675 ) است.

درآمد متوسط خانوار شهري بر اساس تعديل نرخ تورم سال 1387 (8،687،500 ريال) در نظر گرفته شده است. با توجه به اينکه خط فقر نسبي 50 تا 66 درصد ميانگين درآمد شهري است، خط فقر نسبي بين 4،343،750 ريال تا 5،733،750 ريال در سال 88 است.

ذا به نظر مي‌رسد مصوبات شوراي عالي کار بر اساس اطلاعات موجود بايد بتواند عددي بين 3،741،675 ريال تا 4،343،750 را پوشش دهد، يعني عددي که حداقل فقر مطلق تا حداقل فقر نسبي را در برگيرد.

محاسبات مذکور فارغ از اتفاقاتي است که در سال آينده به دنبال اجراي قانون هدفمند کردن يارانه‌ها و آزادسازي قيمت‌ها اتفاق خواهد افتاد. به نظر مي‌رسد اگر اقدامات جبراني دولت در خصوص توزيع مجدد يارانه‌ها نتواند ثبات قدرت خريد کارگران را حفظ کند، بايد در تصميم‌گيري شوراي عالي کار اقدامات جبراني براي سال آينده پيش بيني شود تا کارگران دچار آسيب نشوند. بديهي است در غير اينصورت بايد منتظر پديده‌هاي زير باشيم:

1- پرکاري: کارگران براي پوشش هزينه معيشت اقدام به اشتغال فرصت‌هاي شغلي دوم و سوم مي‌کنند از عوارض اين پديده افزايش نرخ بيکاري ـ کاهش طبيعي بهره‌وري و عوارض سوء اجتماعي در خانواده‌هاست که الان هم مصاديق آن در جامعه کم نيست.

2- پديده اضافه کاري: آمارها نشان مي‌دهد حداقل 30 درصد درآمد کارگران شاغل در بنگاه‌هاي بالاي 50 نفر کارگر را اضافه کاري به خود اختصاص مي‌دهد و اين به اين معناست که 30 درصد اشتغال در دست شاغلان فعلي است که فقط يک شغل دارند.

3- بهره وري: همواره افزايش بهره‌وري با دستمزد واقعي يک رابطه مستقيم دارد و به عبارت ديگر هرگاه تعيين دستمزدها از يک واقع گرايي برخوردار بوده و در برخي سالها که حداقل دستمزد و جلوتر از تورم به سمت واقعي شدن پيش رفته است، حرکت منحني بهره‌وري نيروي کار مثبت بوده است.

4- چسبندگي دستمزدها يک عامل ضد انگيزش است که مي‌تواند موضوع مهارت ـ مسووليت و مديريت را تحت تأثير منفي قرار دهد. لذا به نظر مي‌رسد طبقه بندي مشاغل به شکل متناسب در تعيين دستمزدها بايد بطور جدي ملاک قرار داده شود چرا که بخشي از بهره‌وري نيروي کار در اين موضوع نهفته است.
5- بر اساس اطلاعات موجود 85 درصد درآمد سازمان تأمين اجتماعي بطور مستقيم با دستمزد کارگران ارتباط دارد، لذا اگر ترميم دستمزدها واقع بينانه نباشد، سازمان تأمين اجتماعي براي ايفاي تعهداتش دچار مشکل جدي خواهد شد.

با توجه به مستندات فوق پيشنهادات زير مطرح مي‌شود:

1- حداقل دستمزد به علاوه کمک هزينه بن و مسکن تا رسيدن به رقم تقريبي 3،740،000 ريال نزديک شود.

2- افزايش کمک هزينه مسکن و بن کارگري همزمان بدون آن که اثرات مزدي داشته باشد، مي‌تواند به ميزان مؤثر در درآمد کارگران تأثير بگذارد. البته تشخيص آن بر عهده شوراي عالي کار است.

3- ميزان پايه سنوات به مأخذ 2.5 درصد مزد روزانه به عنوان جبران يکسال سابقه را مي‌توان به دستمزد کارگران سابقه‌دار اضافه کرد. متأسفانه طي سال‌ها، اين توافق که سال‌ها قبل در شورايعالي کار به تأييد اعضاء وقت رسيده اجرا نمي‌شود.

در پايان اميد است با نگاه واقع بينانه امسال شوراي عالي کار بتواند مزد واقعي کارگران که در برگيرنده عدالت اقتصادي ـ اجتماعي است را به تصويب برساند.