۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه
شاهزاده رضا پهلوی: این رژیم شدیدا ضددین است
پارس دیلی نیوز
میلیونها مرد و زن جوان گمنام ایران امروز، رهبران فردا خواهند بود. آنها فهمیدهاند برای رسیدن به آزادی به چه چیز نیاز هست و حاضرند بهایش را نیز بپردازند. آنها دریافتهاند ما به پلورالیسم درست مانند تنوع جامعهمان نیاز داریم و درک کردهاند ما یک دمکراسی نیز لازم داریم تا بتوان از عقیده و حقوق هر شهروند محافظت کرد.
*****
«زنیت» ZENIT یک خبرگزاری بینالمللی وابسته به کلیسای کاتولیک است. در اواخر ماه مارس، به هنگام برگزاری کنفرانس سالانه جامعه بینالمللی حقوق بشر در شهر بُن که شاهزاده رضا پهلوی نیز یکی از سخنرانان آن بود، «زنیت» گفتگویی با وی انجام داد. این خبرگزاری در مقدمه این گفتگو از جمله مینویسد: «در ایران گرویدن به دین مسیح، زندان و شکنجه و حتی مرگ در پی دارد بدون آنکه برای این رفتار هیچ مبنای حقوقی وجود داشته باشد. خبرنگار ما درباره آزادی مذهبی در ایران، گفتگوی بین ادیان و اینکه چگونه میتوان خشونت رژیم کنونی را مهار کرد، با شاهزاده رضا پهلوی گفتگو کرده است (31 مارس). شاهزاده در سخنرانی خود در بُن یادآور شد: «غرب سالهاست که تنها با رژیم ایران حرف زده است. اینک زمان آن رسیده است که گفتگو با مردم ایران را آغاز کند».
س: چگونه ممکن است ایران روزی در تأمین صلح جهانی مشارکت کند؟
ج: نخست باید یادآوری کنم که نظامهای دمکراتیک بر ضد یکدیگر به جنگ نمیپردازند. و در پاسخ به پرسش شما اینکه، یک ایران دمکراتیک بنا به تعریف، درست بر عکس رژیم کنونی، در حفظ صلح و ثبات نقش خواهد داشت. از همین رو سرمایهگذاری روی تحقق دمکراسی بهترین تضمین برای رسیدن به چنان آیندهای است. از آنجایی که من با تلاش مردم ایران آشنایی دارم، به شما اطمینان میدهم که این مردم میخواهند در جایگاهی قرار گیرند که بتوانند در صلح زندگی کنند و با همسایگانشان در همزیستی بسر برند، و مانند قرنهای گذشته سهم خود را در پیشرفت علمی و فرهنگی خارج از مرزهای خویش ادا نمایند. در چنین شرایطی، تنها راهی که میتواند ما را به این هدف برساند، یک نظام پارلمانی است.
س: آیا ممکن است بفرمایید رسالت شما برای ایران چیست؟
ج: بسیار ساده است. رسالت من رسیدن به آن آزادیست که همین الان از آن حرف زدم. موقعیتی که در آن مردم ایران بتوانند آزادانه انتخاب کنند.
س: آیا ایران جایی است که شما آن را واقعا خانه خود میدانید؟
ج: البته، منظورم این است که ایران کشور من است، وطن من است! همه کشورهای دیگر برای من تنها اقامتگاههای موقت هستند و نه میهن من.
س: ولی در وطن شما هنوز رژیمی حاکم است که محمود احمدینژاد رییس جمهوری آن است. جایگاه رهبر مذهبی درون این نظام سیاسی کجاست؟
ج: نخست این را بگویم که پرسش جالبی را مطرح کردید چرا که شما باید این را دریابید که در آغاز، اکثریت روحانیت سنتی علیه آنچه بود که خمینی به عنوان یک نظام مذهبی برپا داشت. این نظام خلاف اسلام شیعه بود. بر اساس عقیده شیعیان، برقراری حکومت الله فقط پس از ظهور امام دوازدهم به مثابه تنها فرد «معصوم» ممکن است. خمینی اما بر این عقیده بود که پیش از آن باید یک حکومت الاهی وجود داشته باشد. حکومتی که نماینده خدا بر زمین و مفسر اهداف خداوند است.
دومین موردی که عقیده شیعه را زیر پا میگذاشت، به سلسله مراتب مذهبی باز میگشت. بر خلاف کلیسای کاتولیک که تنها دارای یک مرجع یعنی «پاپ اعظم» است، در شیعه میتواند مراجع متعدد وجود داشته باشد. من نوعی به عنوان مسلمان شیعه حق دارم یکی از آیات عظام را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کنم. اما خمینی این اصل را رد میکرد ومیگفت: خیر، من تنها کسی هستم که در مقام مرجعیت قرار دارم و روحانیان دیگر چنین حقی ندارند.
به این ترتیب، بنا به تعریف، این رژیم مثلا اسلامی به شدت ضد دین است. آن هم نه تنها به دلیل اصولی که بر آن استوار شده است، بلکه بر اساس رفتارش. اکثریت روحانیان در آغاز جمهوری اسلامی، خارج از این نظام قرار میگرفتند. بسیاری از آنها در حصر خانگی قرار گرفتند و در همان شرایط درگذشتند. برخی از آنان مانند آیتالله بروجردی در حال حاضر در زندان است و شکنجه میشود.
س: اجازه بدهید نگاهی به یکی از این آیتاللههای رژیم بیندازیم که به احمدینژاد نیز مشاوره میدهد. آیتالله مصباح یزدی. به نظر شما او به چه چیز معتقد است؟ اسلام شیعه؟ یا چیزی دیگر؟
ج: همه اینان طرفدار افراطیترین روایت از اسلام سیاسی هستند که به نظر من ویژگی رژیم کنونی است. من نماینده روحانیت سنتی خودمان نیستم. این همه را بر اساس عقیدهمان درک میکنم. در واقع چنین است که روحانیت سنتی این رژیم را ضداسلامی میداند چرا که مانند کل جامعه بر این عقیده است که این رژیم تا کنون به اسلام بسیار زیان رسانده است. بر این اساس، هر کسی که به این رژیم میپیوندد با ساختاری همراهی میکند که بر ضد حقوق بشر برپا شده و بر ضد دمکراسی و اعتقاد واقعی و دین است.
س: شما چه کسی را از سوی روحانیت شیعه به عنوان طرف گفتگو در زمینه مباحث دینی به مسیحیان پیشنهاد میکنید؟
ج: اگر از رژیم ایران حرف میزنید، باید بگویم که این رژیم سدی است بین مردم ایران و بقیه جهان. هم چنین بین آن روحانیتی که شما میتوانید با آنها گفتگو کنید و بقیه جهان. آن روحانیانی که شما میتوانستید با آنها صحبت کنید، رژیم را نمایندگی نمیکنند. به آنها اجازه تماس با دنیای خارج داده نمیشود. اگر آنها حرفی بزنند، دستگیر شده و زیر شکنجه قرار میگیرند. از همین رو، بسیار مشکل است تا زمانی که این رژیم وجود دارد، بتوان گفتگویی را با نمایندگان واقعی مذهب شیعه آغاز کرد.
س: در ایران حرکتی وجود دارد که خود را حجتیه مینامد و به ویژه بر ضد اقلیتهای مذهبی اقدام میکند.
ج: من امیدوارم که ما بتوانیم نظام دیگری را جانشین این رژیم مذهبی بکنیم که یک نظام دمکراتیک سکولار باشد. یک بار دیگر بر کلمه «سکولار» و جدایی قطعی دین و دولت تأکید میکنم. هنگامی که شما علاوه بر این یک قانون اساسی داشته باشید که بر اساس اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر تنظیم شده باشد، آنگاه یک تضمین حقوقی و قانونی برای حفاظت از حقوق شهروندی اعم از تعلقهای قومی، مذهبی، عقاید سیاسی و جهتگیریهای جنسی خواهید داشت. شما باید همه اینها را از نظر قانونی تضمین کنید، باید یک جامعه مدنی پویا داشته باشید و از ابزاری برخوردار باشید که بتوانید از این اصول دفاع کنید تا جایی که مطمئن باشید هیچ ایرانی به دلیل اعتقاداتش، عقاید سیاسیاش و یا به خاطر چیز دیگری، مورد تبعیض قرار نمیگیرد و با وی بدرفتاری نمیشود و یا نسبت به وی بیعدالتی صورت نمیگیرد. ما برای اینها مبارزه میکنیم. این آن چیزیست که ما میخواهیم.
س: ایران چگونه میتواند به یک جامعه پلورالیست تبدیل شود؟ استراتژی شما چیست؟
ج: ایران اگرچه نه منطبق بر شرایط مدرن، لیکن به طور سنتی از قرنها پیش یک جامعه پلورالیست بود. ایران مانند یک موزاییک است که از گروههای مختلف قومی و مذهبی، کرد، سنی، بهایی، زرتشتی، مسیحی و... همه اینها با هم تشکیل شده است. همه ما در کنار هم زیر یک سپهر زندگانی میکردیم. کشورهای اندکی تا این اندازه متنوع هستند. باید به این تنوع نگاه کرد و در آن تأمل نمود.
س: ولی آخر شما چگونه میخواهید حقوق بشر را درباره همه این گروههای اجتماعی پیاده کنید؟ فکر میکنید آیا چالشگری مانند میرحسین موسوی میتواند در این زمینه موفق و یا دست کم یاریرسان باشد؟
ج: لطفا از فرد به مجموعه جنبش سبز نگاه کنید. به میلیونها مرد و زن جوان گمنام ایران امروز نگاه کنید. اینها رهبران فردا خواهند بود. آنها رهبران اتحادیهها، روزنامهنگاران، وبلاگنویسان، هنرمندان خواهند بود. آنها فهمیدهاند برای رسیدن به آزادی به چه چیز نیاز هست و حاضرند بهایش را نیز بپردازند. آنها دریافتهاند ما به پلورالیسم درست مانند تنوع جامعهمان نیاز داریم و درک کردهاند ما یک دمکراسی نیز لازم داریم تا بتوان از عقیده و حقوق هر شهروند محافظت کرد. من در پی این نیستم که این چیزها را به آنها یاد بدهم. مسئله من این است که چگونه میتوان به آنان فرصت داد تا آنچه را خود میدانند تحقق بخشند. آنها برای رسیدن به این هدف باید موانع را از سر راه بردارند. بخشی از مشکل همانا از میان برداشتن این موانع است که رژیم کنونی یکی از آنهاست.
----------------------------------------------------------------
منبع:
برگردان پارسی: الاهه بقراط
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر